سانسور به طور سنتی ابزاری برای سرکوب گزارشگری مبتنی بر واقعیت بوده است که عمدتا توسط حکومت های مستبد انجام می شده است.
بر خلاف گذشته که تنها دولت های مستبد عامل سانسور نشریات بودند، امروز، با وجود شبکه های اجتماعی مثل توییتر و فیس بوک، این پرسش مطرح می شود که آیا انتخاب آنها برای تبلیغ و پررنگ تر کردن برخی گزارش ها عامدانه و نوعی سانسور است یا نه.
این مطلب به شیوه هایی برای آگاهی از سانسور شدن احتمالی مطالبی که خبرنگاران به نشریات عرضه می کنند، و تشخیص سانسور می پردازد.
بخشی از کار سردبیران کوتاه تر کردن مطالب به سبب حفظ حجم معين و محدود نشریه است. این طبعا سانسور به شمار نمی آید و بر خبرنگار است که حجم و شمار واژه های لازم را در نظر داشته باشد.
اگر مطلبتان از سوی یک نشریه پذیرفته نشد، سراغ دیگر نشریات بروید و حوزه فعالیت و تمرکز علاقه آنها را به مطلبتان بررسی کنید. گاهی رد شدن یک مطلب به معنای نامناسب بودن آن، به دلایل گوناگون، برای یک نشریه است اما برای یک یا چند نشریه دیگر مناسب است.
اگر مطلبتان سه ویژگی داشت اما باز بخش هایی از آن حذف شد، به ویژه در کشورهایی که دولت های خودکامه بر آنها حاکم اند، قاعدتا مطلبتان سانسور شده است. اصالت منابع، دقیق بودن اطلاعات و ارقام، و شمار مناسب واژگان (بدون آن که بیش از حد مختصر یا مفصل باشد) این سه ویژگی هستند.
موضوع دیگر که عدم انتشار یا سانسور احتمالی مطلب را به نوعی قابل درک می کند، در تنگنا بودن سردبیر است که ممکن است از سوی سردبیر ارشد یا مدیران نشریه که نگران واکنش منفی عده ای یا تعطیل نشریه شان از سوی دولت هستند تحت فشار باشد.
یکی از اصول مهم کار حرفه ای خبرنگاری آن است که از منابعمان و کسانی که با آنها مصاحبه می کنیم، مطمئن باشیم و هر آنچه را که می نویسیم، بازنگری کنیم و پیش از فرستادن مطلب برای دبیر یا سردبیر نشریه، به خوبی آن را راستی آزمایی کنیم.
در این میان مهم ترین اصل آن است که به رغم شرایط دشوار در برخی کشورها، کار کنیم و تلاش کنیم از یاد نبریم کجا و چگونه سانسور شده ایم، اما مگر به جبر مطلق شرایط، هرگز دست به خودسانسوری نزنیم.
تصویر از آنسپلش، عکاس: Daniel Thomas.