ایرانیان طی چهار دهه اخیر به گونهای فزاینده اعتماد خود را نسبت به خبررسانی رسانههای داخل ایران از دست دادهاند.
مثل بسیاری از حوادث در ایران -- جامعهای بسته -- سقوط بالگرد حامل ابراهیم رئیسی در سیام اردیبهشت، که به کشته شدن رئیسجمهوری انجامید هنوز، دستکم تا اندازهای، معما باقی مانده است. پوشش خبری ضد و نقیض، دنبال کردن این حادثه را پیچیدهتر کرد. طی شانزده ساعت بعد از ناپدید شدن بالگرد حامل رئیسی و چند مقام بلندپایه دیگر ایرانی از جمله حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه، تا زمانی که تیمهای هلال احمر لاشه بالگرد را پیدا کردند، تئوریهای بسیاری به عنوان خبر منتشر شد که هر کدام از آنها با خبر قبلی در تضاد بود. این گزارشهای ضد و نقیض که از سوی رسانههای ملی به خورد مردم داده میشد، به حدی گیجکننده و آشفته بود که حتی برخی از رسانههای دولتی هم از روند خبررسانی انتقاد کردند.
سابقه بیصداقتی رسانههای دولتی
بسیاری از ایرانیان اخبار را از منابع خارج از کشور، بهخصوص شبکههای ماهوارهای مستقر در بریتانیا یا ایالات متحده آمریکا دریافت میکنند. رسانههای دولتی و همچنین رسانههای غیردولتی اصولگرا که با رهبری کشور همسویی بسیاری دارند، در پوشش خبری رویدادهایی مثل اعتراضات ضد دولتی، صادقانه عمل نکردهاند. در پوشش امور خارجی هم، در بهترین حالت، اخبار را تحریف کردهاند. رسانههای دولتی همچنین در به تأخیر انداختن انتشار اخبار رویدادهای مهم، سابقهای طولانی دارند. بر همین اساس، خبر ناپدید شدن بالگرد رئیسجمهوری را هم دو ساعت بعد از وقوع آن منتشر کردند. با توجه به سابقه این منابع، بسیاری از ایرانیان بعد از سقوط بالگرد، اخبار این رسانهها را باور نکردند. در پی انتشار گزارشهای متناقض پیرامون این سانحه، جای تعجب نبود که مردم به آنها اعتماد نکنند. تفاوت فاحش میان گزارشگری رسانههای خارجی و داخلی پیرامون سقوط بالگرد، به تردید مردم افزود. برای مثال، در حالی که رسانههای دولتی ایران گفتند خلبان بالگرد ناگزیر به «فرود سخت» شده است، رسانههای خبری معتبر غیرایرانی، این حادثه را «سقوط» خواندند.
بیشتر بخوانید: بررسی رسانههای در تبعید افغانستان و ایران در میزگرد روز جهانی آزادی مطبوعات
تماس برقرار شده یا نه؟
چندین رسانه دولتی به نقل از مقامات دولتی گفتند که بعد از سقوط، با سرنشینان بالگرد تماس داشتهاند. اندکی بعد، گزارش دادند که ارتباط با آنها قطع شده، در حالی که چند رسانه اعلام کردند که اصلاً تماسی با آنها برقرار نشده است.
با این همه برخی از وبسایتهای خبری، از رئیس دفتر ابراهیم رئیسی نقل قول کردند و گفتند که وی با تلفن همراه خلبان تماس گرفته است، اما به جای خلبان، محمدعلی آل هاشم، امام جمعه تبریز که یکی از سرنشینان بالگرد بود، به این تماسها جواب داده است. براساس این گزارش، آل هاشم که چند ساعت بعد از سقوط بالگرد جان باخت، چهار بار تلفن همراه خلبان را پاسخ گفته و به نظر میرسد که تنها سرنشینی بوده که دردم جان نباخته. رسانهها، گزارش دیگری را هم به خورد مردم دادند، این که: رئیسجمهوری و هیأت همراهش به سلامت از بالگرد خارج شدهاند و از راه زمینی به نزدیکترین شهر بزرگ، یعنی تبریز، در حال حرکتند.
با ادامه این چرخه اخبار آشفته، برخی از نشریات محافظهکارِ نزدیک به علی خامنهای، رهبر تندرو ایران، موضوعی تازه را مطرح کردند: احتمال نقش داشتن «توطئه خارجی» در این سانحه؛ سناریویی که آن را تا مدتی پی گرفتند. بخشی از استدلال آنها این است: مقامات ایرانی که از شرکت در مراسم گشایش سدی در استان آذربایجان شرقی ایران باز میگشتند، سوار سه بالگرد شدند و از آن میان، دو بالگرد به سلامت بهزمین نشست و تنها بالگرد حامل رئیسجمهوری دچار حادثه شد؛ بالگرد سانحه دیده حامل مهمترین مقامات دولت-- و متحدان خامنهای بود.
هشدار پلیس فتا به شهروندان
با ادامه انتشار اخبار متناقض در کشور، بسیاری از شهروندان، ازجمله خبرنگاران و شهروند- خبرنگاران، یافتهها و تردیدهای خود را در رسانههای اجتماعی منتشر کردند. پلیس فتا بیدرنگ به شهروندان هشدار داد که فعالیتهای آنها در رسانههای اجتماعی تحت نظارت است و با کسانی که به نشر در این زمان حساس به نشر «شایعات یا اخبار کذب» میپردازند، برخورد خواهد شد.
یک خبرنگار باسابقه ایرانی ساکن تهران که به علت نگرانیهای امنیتی، خواست ناشناس بماند، گفت که وی و همکارانش بعد از انتشار این هشدار، نگران شدند و به همین دلیل، فعالیتهای خود را در رسانههای اجتماعی، محدود کردند. او گفت: «این بار اول نیست. سال گذشته به بهانه گزارشی که نوشته بودم، بازداشت شدم و نزدیک به دو ماه در زندان بودم. من در رسانههای اجتماعی، پیرامون این مطلب، چیزهایی پُست کرده بودم. پلیس فتا تنها هشدار نمیدهد؛ میدانیم که شهروندان را تحت پیگرد قرار میدهد و البته نسبت به خبرنگاران، حساسیت بیشتری هم دارند.» این خبرنگار افزود که از بعد از بازداشت و حبس، او و همکارانش بیش از گذشته نگران امنیت جانیشان هستند، بهخصوص چون یکی از آنها اخیراً از دادگستری نامه هشدارآمیزی پیرامون پستهای خود در رسانههای اجتماعی دریافت کرده است.
بیشتر بخوانید: نکاتی برای حفظ امنیت تلفن همراه هنگام پوشش خبری انتخابات
توهم توطئه
مقامهای ایرانی از افتتاح دو سد قیز قلعهسی و خداآفرین که طرح مشترک تولید برق بین ایران و کشور همسایه آن، آذربایجان بر سد ارس بود، بازمیگشتند. الهام علیاف، رئیسجمهوری آذربایجان هم در این مراسم شرکت کرده بود. به گفته رسانههای تندرو، امکان این که رئیسجمهوری ایران در یک توطئه دقیق و برنامهریزی شده کشته شده باشد، وجود دارد. این تئوری توطئه در حالی از سوی تندروها منتشر شد که قبل از آن، ارتش ایران در اعلامیهای گفته بود که نشانی از خرابکاری دیده نشده و هیچ سندی دال بر آن نیست که به بالگرد حمله شده. این اعلامیه، بعد از پیدا شدن لاشه بالگرد و تأیید کشته شدن سرنشینان آن منتشر شد.
اما برخی از رسانههای تندرو در ایران هنوز هم به موضوع «احتمال خرابکاری خارجی» میپردازند و میگویند که علت سقوط، شاید عواملی بهغیر از باران و مه سنگین در منطقه کوهستانی محل سانحه بوده باشد. دولت در حال تحقیق درباره این حادثه است؛ اما آیا اغلب ایرانیان گزارش رسانههای دولتی را از یافتههای این تحقیقات، باورخواهند کرد؟
دادههای نهان
نبود آمار دقیق در جامعه بسته ایران، دستیابی به شمار شهروندانی را که برای کسب خبر، به رسانههای داخلی وابستهاند، دشوار میکند. اما روشن است که تعداد انبوهی از مردم ایران، احتمالاً اکثریت آنها، به هیچ روی به رسانههای دولتی اعتماد ندارند.
تنها چند رسانه خبری دولتی به بیاعتمادی و سردرگمی مردم از گزارشهای سقوط بالگرد اذعان کردند. یکی از این رسانهها با نقل قول از بیژن نفیسی، که «خبرنگار برجسته و کارشناس رسانه» معرفی شده، از آشفتگی خبری کنونی در کشور انتقاد کرده است. نفیسی به خبرگزاری کار ایران (ایلنا) گفته است که اجرای طرحی برای «مدیریت بحران رسانهها» حیاتی است تا تناقض و نادرستی در گزارش اخبار کاهش یابد.
این همه آشفتگی، جنجال و تناقض، ترجیح مردم را به دریافت اخبار از رسانههای برونمرزی به امری منطقی بدل کرده است. تا وقتی که رسانههای ایرانی -- حداقل تا حدی -- به راستگویی و شفافیت در تهیه و انتشار خبر روی نیاورند، این ترجیح منطقی خواهد ماند.
این مطلب را مهرناز صمیمی به زبان انگلیسی نوشته و محمدشبیر احمدی به فارسی برگردانده است.
تصویر از آنسپلش، عکاس: Tianlei Wu