نوشتهی اَن نِلسُن، دانشکدهی مطالعات تکمیلی روزنامهنگاری دانشگاه کلمبیا و دکتر دَنیل نِلسُن، دکتر در طب، دانشگاه سینسیناتی
روزنامهنگارانی که در معرض مصایب قرار میگیرند، ممکن است در اثر حضور در رویدادهای فاجعهآمیز یا مشاهدهی اینگونه رویدادها یا از دست دادن نزدیکان دچار آسیبهای اولیهی روانی بشوند.
اما حتا روزنامهنگارانی که بدون ارتباط شخصی مستقیم فجایع را گزارش میکنند، اغلب دچار آسیبهای روانی میشوند که روانشناسان آنها را «ثانوی» یا «جانشین» مینامند. در این حالت، آنها بخشی از درد یا مصیبتی را که در طی گزارشدهی با آن مواجه میشوند، جذب میکنند.
فشار عصبی
در مرحلهی اولیهی گزارش در بارهی یک فاجعه، بسیاری از روزنامهنگاران از حس افزایش ناگهانی نیرو برخوردار میشوند. مغز آنها سیل هورمونهای فشار عصبی و آدرنالین را در بدن آنها رها میکند. این روزنامهنگاران هم و غم خود را بر وظیفهی پیش رو متمرکز میکنند و فراتر از محدودیتهای معمولِ خود میروند. (ملاحظات دیگری مثل پرداخت صورتحسابها و رسیدگی به نیازهای خانوادگی احتمالا به حاشیه رانده میشوند.) پس از چند روز ـ که در اشخاص مختلف متفاوت است ـ غدههای آدرنالین تخلیه میشوند. این وضع غالبا به تنزل نیرو و حس افسردگی ضعیف منجر میشود که معمولا موقت است.
این فرایند به موضوعی مربوط است که روانپزشکان «واکنش حاد به فشار» مینامند. این نشانهها میتواند شامل کابوس، تعرق، بیخوابی و تغییر در اشتها باشد. یک نشانهی رایج دیگر یادآوری وقایع است ـ تکرار رویدادهای تکاندهنده در چشم درونی. بعضیها دچار «اثر هراس» میشوند، که در این حالت صداهای ناگهانی باعث واکنش ایشان میشود. این نشانهها معمولا موقت هستند و به عنوان نشانههای بیماری عمیقتر تلقی نمیشوند. شدت این حالت معمولا بستگی به میزان نزدیکی شخص به کانون واقعه دارد ـ هر چه نزدیکتر، واکنش چشمگیرتر. مشکلات اشخاص یا خانوادههایی که از قبل دچار مشکلات روانشناختی هستند، در اثر این رویدادها شدیدتر میشود. اثرات میانمدت شامل مستعد بیمار شدن، ترک خوردن پوست و سایر واکنشهای جسمانی هم هست. واکنشهای روانی ممکن است شامل تمرکز ضعیف، مشکلات حافظهای، تندخویی و انتقاد از خود باشد. اگر دچار هیچ یک از اینها نشوید، بسیار عالی است. اگر دچار هر یک از اینها بشوید، به یاد داشته باشید که اینها واکنشهای طبیعی به وضعیتی غیرعادی است.
چکار میتوانید بکنید
روزنامهنگاران و افراد پیرامون آنها میتوانند بعضی از این نشانهها را تسکین دهند. از طرفی متوقف کردن مرحلهی آدرنالین در وسط یک گزارش واقعبینانه نیست، اما دانستن این که این مرحله باید خاتمه پیدا کند، غالبا حتا پیش از پایان یافتن گزارش، مفید است. مدیران خبر باید این وضع را حتا در مورد «اَبَرـانسان»ترین روزنامهنگارانشان پیشبینی کنند و برای نوعی از جایگزینی آمادگی داشته باشند. ایجاد محیط حمایتی در اتاق خبر باید در اولویت قرار داشته باشد.
روزنامهنگاران باید آگاه باشند که مقدار زیاد کافئین نشانههای فشار روحی را افزایش میدهد و میتواند به ویژه برای حافظه هم مضر باشد. سعی کنید مصرف قهوه را افزایش ندهید. الکل باید به مقدار کم مصرف شود یا اصلا نشود. الکل افسردهکننده است و در هنگام بروز «سقوط» آن را شدیدتر خواهد کرد. در عین حال آستانهی ایمنی را تضعیف میکند و احتمال بیماری جسمانی را افزایش میدهد. میزان زیاد مصرف، خطر بیماری درازمدت روانی را افزایش میدهد.
روزنامهنگارانی که روزهای متمادی آنقدر گرفتار هستند که «وقت غذا خوردن» ندارند، به این نتیجه خواهند رسید که سقوط در اثر سوختوساز شدیدتر خواهد شد. اگر از بدنتان خواهان اعجاز ورزشکارانه هستید، به آن توجه ورزشکارانه کنید و حتما هم پروتئین و هم کربوهیدرات مصرف کنید. ویتامین، به ویژه ویتامین B و E هم باید مصرف کنید. رژیم غذایی کافئین، غذای آشغال و الکل مقاومت شما را به تحلیل خواهد برد و در نهایت وقت کارتان را از دست خواهید داد. در صورت امکان، در روز حداقل مقداری نرمش انجام دهید و آرامش داشته باشید. اگر این امکان وجود ندارد، گاهی خودتان را کش و قوس بدهید و گاهی کار در بارهی خبر را کوتاه قطع کنید. در صورتی که میبینید در حال کنارهجویی از واقعیت و شوخی کردن هستید، خجالت نکشید، به شرطی که به کسی لطمه نزند. این کارها اقدامات عادی دفاعی هستند.
خواب مهم است. اگر مشکل به خواب میروید، یک ساعت پیش از خواب از تماشای تلویزیون خودداری کنید. چیزی بخوانید که ترجیحا کسل کننده باشد. تحقیقات نشان میدهد که مقدار کمی مِلاتونین (1 – 3 میلیگرم) که آزادانه قابل خرید است، میتواند مفید باشد. بِنِدریل، یک داروی حساسیت که آزادانه به فروش میرسد، در مقدار 25- 50 میلیگرم نیز مفید است. این داروها تا چهار الی پنج روز به شما کمک میکند. برای راحت خوابیدن به الکل متوسل نشوید. همانطور که در بالا گفته شد، بیشتر از استفاده ضرر میرساند. اگر افکار منفی پیوسته از خواب شما جلوگیری یا آن را مختل میکنند، بهتر است با دکتر صحبت کنید تا داروهای کمکی ضعیف تجویز کند.
بطور کلی گفتوگو در بارهی رویداد جاری فرایند خوب و مثبتی است. روزنامهنگاران غالبا به این نتیجه میرسند که مطالبی که پوشش میدهند بیش از اندازه دردناک یا ترسناک است که بتوانند با خانوادهاشان در بارهی آن گفتوگو کنند. خوب است با دوستی تماس بگیرید که قدرت کافی برای شنیدن را دارد. گریه غالبا مثبت است و هیجان را تخلیه میکند، به ویژه این که بتوانید در خلوت نزد یک دوست گریه کنید و از تأثیر آن بر خانوادهاتان نگران نباشید. گفتوگو با یک فرد حرفهای در زمینه بهداشت روانی نیز میتواند مفید باشد. نه به این دلیل که بیماری روانی دارید، بلکه به این خاطر که آنها میتوانند روشهای خوبی برای کنترل فشار و آسیب پیشنهاد کنند. اگر مذهبی هستید، اکنون زمان مناسبی برای بهرهگیری از این منبع است، حتا اگر مدتی است کاری در این زمینه نکردهاید.
سایر مسایل:
1 – بعضی روزنامهنگاران احساس گناه میکنند، چون میترسند با استفاده از بدبختیهای دیگران موفقیت حرفهای کسب کنند. انسانها همواره با ساختن یک روایت توضیحی و انجام نوعی عزاداری عمومی با مصیبتها کنار آمدهاند. رسانههای خبری بخشی از این نقش را در فرهنگ ما به عهده گرفتهاند. کمک به مردم برای بیان حکایت به روشی محترمانه و همدلانه میتواند برای رنجدیدگان نقش درمانی داشته باشد. گزارشگران میتوانند روشهایی را بیاموزند که به آنها برای خودداری از عملکرد بدگویانه یا مضر کمک کند.
2 – وقتی به اخبار واکنش نشان میدهید، در نظر داشته باشید که بسیاری از آدمها بعد از مصیبت بهبود پیدا میکنند و به زندگی ادامه میدهند. حتا در بارهی شدیدترین مصیبتدیدگان، چشمانداز برای اکثریت غالب بسیار خوب است. بسیاری از آدمها ظرف تقریبا شش هفته از آثار جسمانی ضایعه روانی حاد بهبود پیدا میکنند. (در مورد ضایعه یا داغدیدگی بزرگ، احساس غم و غصهی شدید غالبا شش تا دوازده ماه به درازا میکشد.)
3 – یکی از رایجترین واکنشهای احساسی در اوج یک مصیبت حس در «حاشیه» قرار داشتن است. روزنامهنگاران ممکن است خودشان را با همکارانی مقایسه کنند که در دادن گزارش نقشی «قهرمانانه» ایفا میکنند، و احساس بیمصرف و ناتوان بودن کنند. اما همانطور که در میان دکترها هم پزشکان اتاق فوریتها و هم متخصصان سرطان وجود دارد، روزنامهنگاری هم به سوختوسازهای زیادی نیاز دارد. روزنامهنگارانی که در خط اول نیستند باید بدانند که حمایت از فعالیت کلی بسیار ارزشمند است. بهعلاوه، خبرها به سرعت به مراحل مختلف میرسند، که هر کدامشان ممکن است به مهارتها و منابع متفاوت نیاز داشته باشد.
4 – شاید روزنامهنگاران حس کنند که در صورتیکه فاجعهای تأثیر مستقیم بر آنها ندارد، «حق» ندارند واکنش عاطفی نشان دهند. اما بسیاری از آنها در حقیقت دچار ضایعهی ثانوی ناشی از گزارشدهی میشوند. کار آنها ممکن است به ایشان اجازه ندهد به اندازهی مردم عادی از مصیبت فاصله بگیرند. بهعلاوه، جامعهی پزشکی دارد به این نتیجه میرسد که مصیبتها میتوانند جماعتِ ضایعهدیده ایجاد کند که در این صورت بهداشت روانی به یک مسألهی بهداشت همگانی تبدیل میشود. روزنامهنگاران هم بخشی از این عموم مردم هستند.
5 – فرض نکنید که غمزدگی و افسردگی برابر هستند. اندوه عمیق واکنشی عادی به یک مصیبت است. از طرف دیگر، تعریف کلاسیک افسردگی، «حس ناامیدی، ناتوانی و آیندهی تاریک گریزناپذیر» است که بیش از دو هفته تداوم داشته باشد. نشانههای دیگر شامل اُفت شدید کارکرد و فکر مداوم در بارهی صدمه زدن به خود یا دیگران است. آثار جسمانی میتواند شامل تهوع و سردرد باشد. روزنامهنگاران، پزشکان، امدادگران و دیگرانی که تجربهی دست اول از مصیبتها دارند، میگویند که غالبا آثار میانمدت روانی هم وجود دارد. از سرگرفتن کارکرد عادی میتواند نه تا دوازده ماه طول بکشد و اگر امکان کتار آمدن با تجربه یا هضم آن نباشد، این مدت میتواند طولانیتر هم بشود. دست زدن به اقدامات پیشگیرانهی زودهنگام میتواند از پسلرزهها بکاهد.
[1] اَن نلسُن یک برنامهی آموزشی برای گزارشدهی در بارهی حقوق بشر در دانشگاه کلمبیا تدوین کرده است. دکتر دَنیل نلسُن، برادر او، روانپزشک کودک است که هدایت واحد اطلاعرسانی به خانوادهها را در بمبگذاری شهر اُکلاهُما را به عهده داشت.