نوشته ارل اچ مک دانیل
تمام بخشها باید با هم کار کنند تا یک تاثیر ایجاد شود.
دو چیز است که یک سردبیر هرگز نباید از یک خبرنگار بشنود: «مطلب خوبی دارم. فقط باید یک بند آغازین خوب برای شروع آن پیدا کنم»، یا «بند آغازین خوبی دارم. فقط نمی دانم چطور آنرا بپرورانم.»
اولی به یک بند آغازین حکایت گونه بدون ادامه می ماند که در انتظار متحقق شدن است. دومی نشان می دهد که خبرنگار واقعا مطلبش را برنامه ریزی نکرده است.
مطلب را نباید به این ترتیب بنویسید که اول در رویای یک بند آغازین هوشمندانه باشید، بعد یک سند تکمیلی به آن اضافه کنید، سپس یک نقل قول به آن ضمیمه کنید، بعد ترتیب گاه شماری رویدادها را بدهید و دست آخر یک نتیجه گیری به آن سنجاق کنید. این کار صرفا گردآوری تکه ها و سرهم کردن آنهاست و به یک مطلب پراکنده و آشفته منجر می شود.
به جای این کار، به مطلب بطور کلی فکر کنید، به همان ترتیبی که ادگار آلن پو به داستانهای کوتاه فکر می کرد. پو در نقد «قصه های دوبار روایت شده» ناتانیل هاتورن، رهنمودهایی برای داستان تخیلی کوتاه نوشته است که روزنامه نگاران هم می توانند از آنها استفاده کنند.
پو می گوید، «قصه» باید «یک تاثیر یگانه یا تک ایجاد کند.» اگر تکه ها را بدون توجه به وحدت آنها سرهم می کنید، یا تاثیرهای متعددی ایجاد خواهید کرد یا اصلا تاثیری ایجاد نخواهد کرد، به جز این که باعث شوید خوانندگان اخبار تلویزیون را تعقیب کنند.
پو می گوید فرایند در جایی شروع می شود که انتظارش را دارید: «اگر اولین جمله (نویسنده) این تاثیر را ایجاد نکند، او در اولین گام شکست خورده است.»
و برای این که فکر نکنید که از اینجا به بعد کار را راحت و بی دردسر انجام خواهید داد: «در سراسر نگارش حتا یک کلمه نباید نوشته شود که گرایش آن، مستقیم یا غیر مستقیم، در جهت طرح از پیش تعیین شده نباشد.»
بنابراین، تاثیر و برداشتی که می خواهید بر خوانندگانتان بگذارید چیست؟ این بستگی به عوامل دیگر دارد. یک مطلب مربوط به قربانی یک تجاوز باید بر خوانندگان تاثیر متفاوتی از مطلب مربوط به نمایش اول یک فیلم داشته باشد. این موضوع واضح است. «ساینفلد» و «آبی های اداره پلیس نیویورک» تاثیرهای متفاوتی می گذارند.
به این موضوع به شکلی فکر کنید که انگار برای یک سفر برنامه ریزی می کنید. اولین چیزی که باید تصمیم یگیرید این است که کجا می خواهید بروید. وفتی این را دانستید، باید تصمیم بگیرید از کدام مسیر می روید، چه چیزهایی باید همراه ببرید و، با همان درجه اهمیت، چه چیزهایی را باید در خانه باقی بگذارید.
مسیری که به خوانندگانتان عرضه می کنید، سازماندهی شما است. چیزی که به آنها درطی سفر می دهید، انتقال خوب ، کانون تمرکز موضوع، یک حال و هوای یگانه و صرفه جویی در گفتار است. تمام این جنبه ها، همانطور که پو می گوید باید با یک دیگر در جهت «یک طرح از پیش تعیین شده» کار کنند.
در باره بهترین روش سازماندهی تصمیم بگیرید: بر اساس گاه شماری رویدادها؟ مکانی؟ ترتیب اهمیت؟ (اگر مطلبی می نویسید، خوانندگانتان شما گاه شماری رویدادها را ترجیح می دهند. ترتیب اهمیت، که در این حرفه به عنوان سبک هرم معکوس شناخته شده، بسیاری از خوانندگان را مبهوت و کسل می کند).
چه حالتی می خواهید ایجاد کنید؟ این مهم است، هر چند برخی از روزنامه نگاران «جدی» ممکن است آن را نفی کنند. یک روزنامه نگار «جدی» شاید بگوید که ایجاد حالت مطلب را تحریف می کند و بیطرفی را به خطر می اندازد و، ای وای، ما که این را نمی خواهیم. این حرف مزخرف است. ما در هر چیزی که می نویسیم، حالت یا لحن را می گنجانیم. بعضی نویسندگان حالتی عاری از احساس ایجاد می کنند. این نوع نگارش، هر قدر هم ما آنرا حرفه ای بدانیم، هیجان چندانی در خواننده ایجاد نخواهد کرد. اگر مطلبی در باره پیش بینی نامساعد اقتصادی می نویسید، باید قصد ناراحت کردن خوانندگان در سراسر وال استریت را داشته باشید. برای این کار، کلمات، ضرب آهنگ و شتاب را با هر ابزاری که لازم دارید انتخاب کنید.
پس از انتخاب تاثیر، سازماندهی و حالت، می توانید بند آغازین را تدوین کنید. همانطور که پو می گوید، این اولین گام شماست. حتما می خواهید کاری کنید که این گام قدمهای بعدی شما را تعیین کند. یک بند آغازین داستان گونه شاید حالت را تعیین کند، اما ممکن است خوانندگان را به مقصد نزدیکتر نکند. این کار مثل راه رفتن در پایه یک کوه است. می توان دید کوه به چه شکلی است، اما به قله آن اصلا نزدیک نشده اید. اگر بند آغازین داستان گونه بهترین راه شروع مطلب است، دلیل آن این است که آن داستان جز تفکیک ناپذیر مطلب است. یعنی شما دوباره بعدا به آن شخص، صحنه یا فرایند برای تاکید بر واقعه رجوع خواهید کرد یا حداقل در آخر مطلب این کار را برای ارائه چارچوبی مناسب خواهید کرد.
مطلبتان را متمرکز نگهدارید. در جایی از مطلب چیزی لازم دارید که در این صنعت «بند مرکزی» می نامند اما من آنرا «بند چتر» می نامم. این بند باید به خواننده بگوید مطلب در باره چیست، محدوده مطلب (پهنای چتر) را تعریف کند و حداقل اشاره ای به سازماندهی کند. این بند به خوانندگان نقشه راه و به خودتان عوامل را ارائه می کند. اگر برخی از اطلاعات در خارج از پوشش چتر قرار می گیرد، جای آن در این مطلب نیست. آنرا در یک ستون همراه بگنجانید یا برای زمان دیگری نگه دارید.
حتما کاری کنید که بخشهای مختلف با هم کار کنند. مطلب پو را بخوانید. یک کلمه، کلمه بعد را تعیین می کند. یک جمله، جمله بعد را تعیین می کند. یک واقعه، واقعه بعد را تعیین می کند. نتیجه گیری ناگزیر از تمام بخش های قبلی شکل می گیرد.
تمام این عناصر را با هم ترکیب کنید و مطلبی واحد خواهید داشت که به خواننده یک تاثیر واحد ارائه خواهد کرد. پو سر بلند خواهد بود.
ارل اچ مک دانیل مدرس نگارش در دیلی رکورد یورک (پنسیلوانیا) است.
بولتن ASNE دسامبر 1993