روزنامه‌نگاری صلح: تنگنایی در بحبوحه‌‌ شک و یقین (بخش نخست)

Feb 6, 2024 در خبرنگاری بحران
war correspondent

این‌روزها، جنگ تیتر نخست اغلب رسانه‌های جهان است. از اوکراین تا غزه، نظامی‌گری، کشتار و خشونت زندگی هزاران انسان را منهدم یا متأثر کرده؛ روان جمعی را در بهت و شوک فرو برده و خطر احتمال گسترش آتش جنگ را بیش از همیشه به‌ما نزدیک ساخته است.

در این میان، و موازی با تلاش‌های ناکام جاری و جهانی در مهار جنگ و جنایت، نقش روزنامه‌نگاری و به‌طور مشخص ضرورت روزنامه‌نگاری صلح در فهم بدون واسطه‌ی این پدیده و گذار از احساسات آنی و جمعی‌ای چون انزجار، انفعال و استیصال بر کم‌تر کسی پوشیده است.

این مطلب بخش نخست از مجموعه‌ای دو قسمتی پیرامون خبرنگاری صلح است. هفته آینده می‌توانید بخش دوم مطلب را در این وبسایت بخوانید.

روزنامه‌نگاری صلح چنان‌که اغلب نظریه‌پردازان در آن اشتراک نظر دارند، بر مبنای این فرض استوار است که هیچ جنگی ضروری و هم‌زمان غیرقابل پیش‌گیری نیست. این رویکرد به‌ما یادآوری می‌کند که با توجه به‌نفس خطاپذیری انسان و سویه‌های پیدا و پنهان تأثیرگذار در فهم و شناخت وی از مفاهیمی چون قدرت، حقانیت، عدالت، مصلحت و…، امکان رسیدن به‌یقین مطلق در توجیه هر شکل و سطحی از خشونت از سوی هر گروه، نهاد یا منبع اقتدار، نامتحمل است.

روزنامه‌نگاری صلح با تقویت امید و تحکیم مسئولیت فردی و عاملیت شهروندی به التزام و امکان تحقق جهانی ورای جنگ می‌پردازد که در آن افراد قابلیت معنوی و اخلاقی‌شان را با ‌هدف مقاومت در برابر وسوسه‌ی اعمال قدرت به‌واسطه‌ی خشونت پرورش می‌دهند.

از ‌این من‍ظر، روزنامه‌نگاران مستقل در میادین جنگ، در واقع شهروندان حقیقی سرزمین موعود صلح‌‌اند؛ اهمیت روزنامه‌نگاری صلح در رویکرد آن درباره‌ی شناخت، تحلیل و بازنمایی واقعیت‌های فاجعه‌بار جنگ است که با اتکا به ارائه‌ی تصویری جامع‌تر در متنی وسیع‌تر، ایده‌ی اجرای صلح را ورای اعلام آتش‌بس و انزجار صِرف ارتقا می‌بخشد.

در این رویکرد، اصل گریزناپذیر عدالت، کرامت و امنیت ــ در لحظه‌ی اکنون و برای همگان ــ به‌مثابه‌ یک التزام و اهتمام برای تحقق دموکراسی، و ذیل آن عدالت اجتماعی و صلح پایدار جهانی، بسط می‌یابد. چنان‌که جین آدامز (Jane Addams) [توضیح در پانوشت۱]، فیلسوف، جامعه‌شناس، کنشگر آمریکایی و نخستین برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل (در سال ۱۹۳۱) در خطابه‌اش تحت عنوان «دموکراسی یا نظامی‌گری» می‌نویسد: «صلح دیگر صرفِ غیاب جنگ نیست، بل شگوفایی زندگی واجد نیرویی‌ است که به رشد عمومی کمک می‌کند.»

در این مقاله، نگارنده به اختصار به معرفی رویکردهای نظری ذیل «روزنامه‌نگاری صلح» در پرتو آرای یوهان گالتونگ می‌پردازد.

یوهان گالتونگ (Johan Galtung) [توضیح در پانوشت۲]، از پیش‌گامان پژوهش‌های مدرن صلح و بنیان‌گذار مؤسسه‌ی بین‌المللی پژوهش‌های صلح (PRIO) در اثر شناخته‌شده‌‌اش زیرنام «روزنامه‌نگاری‌ صلح» (۱۹۹۰) می‌نویسد: برای فهم صلح، باید نوعی آگاهی افقی و ‌نه‌ عمودی/تعاملی/‌تخاصمی صرف را به خاستگاه‌های تنازعات و ‌‌بحران‌های انسانی معطوف کنیم. به‌زعم وی، چند نکته‌ی اساسی را می‌توان به‌مثابه‌ی این خاستگاه‌ها و پایه‌های فلسفی و اخلاقی این بینش تعیین کرد که آن را از دیگر شاخه‌ها و گرایش‌ها در این حوزه مجزا می‌کند. در موجزترین گزاره و در پرتو آرای گالتونگ، این شاخه از روزنامه‌نگاری می‌تواند به تولید گونه‌ای از دانش و بینش اجتماعی‌‌ بیانجامد که به مردم در شناسایی فرصت‌ها، موقعیت‌ها، خلاقیت‌ها و مهارت‌های نظری و عملی برای حل مناقشات در سطح محلی، منطقه‌ای و جهانی کمک کند.

صدایی قاطع، افشاگر و مستقل

به‌زعم یوهان گالتونگ در مقاله‌ی «اشتباهات رایج رسانه‌ها در جنگ و بحران‌ها» چالش رویکرد مسلط در روزنامه‌نگاری جنگ این است که در هنگام بحران و فاجعه، روزنامه‌نگاران جنگ را به ظواهر و پیامدهای آنی و فوری ‍ــ ارزش‌های خبری تضاد و منازعه، دروازه‌بانی خبر و برجسته‌سازی ــ تقلیل می‌دهند و از برقراری تعادل و توازن از رهگذر اطلاع‌رسانی درباره‌ی عاملان، گذشته و تاریخچه‌ی آن غافل می‌مانند.

در این رویکرد، سنتی به‌نام جنگ و حتمیت کشتار و جنایت به‌مثابه‌ی پدیده‌ای اجتناب‌ناپذیر پنداشته می‌شود. از آن‌جا که هدف از پوشش رویداد با ارزش‌های‌ خبری بحران و برخورد، و به ‌تبع آن معطوف به‌جذب مخاطب هم‌پوشان‌تر است، اطلاع‌رسانی به‌صرف بازنمایی مواضع طرفین درگیر، شدت و کیفیت جنایت، آمار کشته‌شدگان، قربانیان و در یک کلام نمایش عریان خشونت، خلاصه می‌شود.

به‌زعم گالتونگ، این رویکرد کم‌ترین وقعی به ارائه‌ی راه‌کارها و راه‌های حل بدیل نمی‌گذارد و موقعیتی برای پرداختن به منشاء‌های تاریخی، بسترهای اجتماعی، مناسبات و روابط قدرت یا سنت‌ها و انگیزه‌های اقتصادی و سیاسی، و سایر عناصر پیچیده‌ی ساختاری به‌دست نمی‌دهد. از این‌رو، روزنامه‌نگاری جنگ ــ خواسته یا ناخواسته ــ‌ به ‌بازتولید ایدئولوژی حاکم، منافع نهادی و سازمانی، و در مواردی حتا سود شخصی روزنامه‌نگار می‌انجامد که با تحلیل‌های ساده‌انگارانه به‌ تقویت‌ پیش‌فرض‌های عامیانه و دوگانه تحت عنوان برنده و بازنده، خیر و شر، خوب و بد، ‍ظالم و مظلوم و… درباره‌ی جنگ دامن می‌زند.

به‌گفته‌ی این ن‍ظریه‌پرداز صلح، این خلاء را تنها می‌توان با تطبیق و تحکیم رویکردهای بدیلی چون روزنامه‌نگاری صلح و با اتکا به رغبت و مسئولیت معنوی‌‌ای که هر یک از ما به‌عنوان سوژه‌ی انسانی در الزام افشای حقیقت و سویه‌های پیچیده و پنهان واقعیت جنگ به‌نفع مفروضی به‌نام خیر و سرنوشت جمعی بشر داریم، تعدیل کرد.

گالتونگ تصریح می‌کند تنها از رهگذر تمرکز بر اطلاع‌ٰرسانی از پیامدهای غیرقابل جبران عرفی، معنوی، انسانی و تمدنی تراژدی‌ جنگ و نیز با روشنی‌انداختن بر پس‌زمینه‌های وقوع آن، می‌توان در رویکردهای رایج درباره‌ی پوشش جنگ، تغییر ماهیتی ایجاد کرد. از این‌رو، می‌توان با تمرکز بر تولید و بازتولید ادبیات صلح در گزارش‌های تحلیلی، تحقیقی و مستقل، امید و امکان برقراری صلح را به التزامی عملی، اجرایی و جمعی ارتقا بخشید.


 

پانوشت‌ها:

۱. جین آدامز(۱۸۶۰ ــ ۱۹۳۵) فیلسوف، نویسنده و جامعه‌شناس امریکایی ا‌ست که رهبر جنبش حق رأی زنان و صلح جهانی بود. از او بیانیه‌ها و آرای الهام‌بخشی در زمینه‌ی آموزش فهم عمومی درباره‌ی صلح به‌مثابه‌ی یک االتزام جهانی برجای مانده است.

۲. پروفسور یوهان گالتونگ (۱۹۳۰)، اهل نروژ و از نظریه‌پردازان شناخته‌شده‌ی عصر حاضر در حوزه‌ی مطالعات جنگ و صلح است. به‌دلیل فعالیت‌های صلح‌آمیزش به او لقب پدر مطالعات صلح داده‌اند. هم‌چنین ابداع برخی از مفاهیم و مقوله‌های معاصر نظری چون جنگ سرد و جنگ گرم را به او نسبت می‌دهند. او نویسنده‌ی کتاب «نظریه‌ای درباره‌ی صلح» و بیش از۱۵۰ اثر علمی و ۱۵۰۰ مقاله‌ درباره‌ی صلح است. اغلب آثار وی به بیش از ۳۳ زبان، از جمله زبان فارسی، برگردان شده است.

 

هفته آینده می‌توانید بخش دوم مطلب را در این وبسایت بخوانید.

 

 

تصویر از روزنامه فرهیختگان