(اطلاعات پسزمینهای ابتکار برای گفتوگو در باره خطمشیها)
برای اطلاعات پسزمینهای در مورد گزارشدهی در باره اقتصاد و تجارت از ابتکار برای گفتوگو در باره خطمشیها به http://www.journalismtraining.net/ نگاه کنید.
نوشته کاترین مککینلی
منبع: ابتکار برای گفتوگو در باره خطمشیها – صفحات روزنامهنگاری
بازارهای سرمایه بازارهایی هستند که در آنها اوراق سهام مالکیت (سهام) و بدهی (اوراق قرضه) معامله میشود. چنین بازارهایی اگر اصلا در کشورهای کم توسعهیافته وجود داشته باشند، نوعا کوچک هستند. تامین مالی برای کمک به رشد شرکتها غالبا از طریق بانکها انجام میشود نه از طریق بازارهای اوراق بهادار. در طی تقریبا یک دهه گذشته، یک بازار سرمایه برای «بازارهای نوظهور» پدیدار شده است. این بازار که در اساس در نیویورک و لندن پایهریزی شده است، به دولتهای («مستقل») کشورهای در حال توسعه اجازه داده که به بازارهای سرمایه دسترسی پیدا کنند.
بازارهای سهام معمولا کوچک هستند چون شرکتها ترجیح میدهند به جای فروش سهام از بانکها پول بگیرند. عرضه سهام آنها را وادار میکند بیش از حد لازم شفافیت داشته باشند و مدیرانشان را به سهامداران پاسخگو میکند و این چیزی نیست که تمام مدیران بخواهند! اگر شرکتی قبلاً سهام نفروخته باشد، کمتر پیش میاید که اوراق قرضه شرکتی داشته باشد.
وقتی بازارهای سهام در کشورهای کم توسعهیافته باز میشود، معمولا تعداد کمی سهام در فهرست معامله ذکر میشود و بورس ساعات معدودی کار میکند و غالبا هم تعیین میکند که قیمت سهام در هر روز چقدر میتواند بالا یا پایین برود. ارائه اطلاعات معمولا مشکلی محسوب میشود چون شرکتها اکثرا در مالکیت خانوادگی هستند و عادت به افشای جزئیات مالی خود ندارند. بازارها از آنجا که شفاف نیستند معمولا در تلاطم هستند. به علاوه، دامنه کوچک بازارها در مجموع به این معناست که تعداد نهادهایی از قبیل تحلیلگران که به سرمایهگذاران بالقوه اطلاعات ارائه میدهند، کم است و در نتیجه دور باطلی در ارتباط با عدم تقارن اطلاعات بروز میکند.
چندین دلیل دیگر هم وجود دارد که چرا کشورهای در حال توسعه (مثل لائوس، سومالی یا سودان) بازار سهام ندارند یا اگر دارند (ویتنام، اکوادور) بازارهایشان در مقایسه با اندازه اقتصادشان کوچک است. رشد کم اقتصادی، تورم زیاد، نرخ پایین پساندازها همگی از ایجاد بازارهای قوی جلوگیری میکنند. مقررات ضعیف مربوط به سرمایهگذاری، قوانین ناکافی مربوط به ورشکستگی و فقدان حمایت از سرمایهگذاران همگی برخلاف توسعه بازارهای مستحکم سرمایه در کشورهای در حال توسعه و گذار عمل میکنند.
غالب اقتصاددانان میگویند ایجاد بازار سرمایه به طرق زیر به رشد اقتصاد کمک میکند:
- به شرکتها راهی در بیرون از نظام بانکی برای جذب سرمایهگذاری عرضه میکند. تامین سرمایه از بازار سرمایه، در شرایطی که بازارهای سرمایه خوب عمل میکنند، سنتاً ارزانتر و بلندمدتتر از وام بانکی است.
- پساندازهای خصوصی را وارد حوزه عمومی میکند و در آنجا میتوان از آنها استفاده کارآمد کرد.
- پاسخگویی شرکتها را افزایش میدهد.
- ورود سرمایه خارجی را تسهیل میکند.
برای بهرهگیری از این مزایا، برخی از کشورهای کمتر توسعه یافته اکنون طرحهایی برای راهاندازی بازار بورس در دست دارند. مثلا کامبوج. بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول بطور کلی بازار بورس را مهم میدانند و کشورهای مختلف را به تاسیس آن تشویق میکنند. شرکتهای مالی خارجی نیز از مزیت ایجاد بازارهای تازه بورس نفع میبرند. و در این فرایند مشارکت میکنند؛ بانکهای ژاپنی به ویتنام کمک کردند تا بازار بورس راه بیاندازد و این بازار در ژوئیه 2000 در سایگون گشایش یافت.
اما با وجود این که اکثر اقتصاددانان متفقالقول هستند که بازارهای بورس به توسعه کشورها کمک میکند، در عین حال توافق دارند که این کار در اولویت اول قرار ندارد. به هرحال، حتا در آمریکا و انگلستان هم بخش نسبتا کمی از وجوه سرمایهگذاری از طریق بازار بورس فراهم میشود. بنابراین از لحاظ گسترش فعالیت اقتصادی، داشتن یک نظام بانکی نیرومند بسیار مهمتر است. اما با وجود این که داشتن یک بازار سرمایه مستحکم زیاد به توسعه یک کشور کمک نخواهد کرد، داشتن بازار بورسی با مقررات ضعیف و مستعد فساد و سوءاستفاده مشکلات اساسی ایجاد خواهد کرد. مثلا طرحهای هرمی در اروپای شرقی یک نمونه گویا از این وضع است.
گسترش اصلاحات قانونی لازم برای ایجاد یک بازار سرمایه موثر احتمالا آسان نیست. بهویژه ایجاد بازار سرمایه پیش از برقراری حمایت موثر از سهامداران صرفا دعوت به بروز فاجعه است: اگر سوءاستفاده رخ دهد، که غالبا رخ داده، واکنشی منفی علیه بازار اوراق بهادار رخ خواهد داد که میتواند ادامهدار باشد. حتا زمانی که اصلاحات لازم انجام شود، شرکتهای بزرگتر و موفقتری که از مدیریت خوب برخوردار هستند، و قادر و مایل به برآوردن استانداردهای کشورهای پیشرفته هستند، احتمالا خواهان ثبت خود در بازارهای بورس مهم خواهند بود و این بدان معناست که کماکان شرکتهای کوچکتر بر بازارهای محلی بورس تسلط خواهند داشت. شرکتهایی که میخواهند در آمریکا در بورس ثبت شوند، میتوانند این کار را با انتشار قبضهای سپرده آمریکایی (ADR) انجام دهند که در بازار بورس نیویورک و در NASDAQ ثبت شده است.
بازارهای اوراق قرضه که قرض دولتی و شرکتی از طریق آنها فروخته و معامله میشود، پیش از آن که وامگیرندگان بکوشند از خارج پول تهیه کنند، در ابتدا در داخل کار را توسعه میدهند. دلایل خوبی برای این کار وجود دارد: نوعا آنها در خارج باید به دلار یا دیگر ارزهای قوی قرض کنند و این کار آنها را در معرض خطر ناشی از تغییر نرخ ارز قرار میدهد. بهعلاوه، بازارها نوعا کارمزد بسیار زیادی میگیرند. دولتها در کشورهای کمتر توسعهیافته ممکن است تا جای ممکن از ریسکهای مرتبط با فروش قرض در سطح بینالمللی طفره بروند – گرچه غالبا اوراق قرضه کوتاهمدت خزانه صادر میکنند – و به جای این کار با استفاده از پول قرض شده به نرخ تخفیفی از پرداختکنندگانی مثل بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول، بانکهای توسعه منطقهای و پرداختکنندگان دوطرفه بودجه توسعه کشور را تامین کنند. اما این پول گاهی به وعده اصلاحات اقتصادی مشروط است و حوزه آن ممکن است محدود باشد.
پوشش خبری بازار اوراق بهادار
سهام یا اوراق بهادار در یک شرکت نماینده مالکیت هستند. گرچه خرید و فروش سهام ذکر نشده در بازار بورس مقدور است (در زیر نگاه کنید به معاملات خارج از بازار)، بسیاری از سرمایهگذاران معامله از طریق بازار بورس را آسانتر میدانند، چون شرکتهای ثبت شده در بورس باید در سطح بالایی شفافیت نشان دهند و هم این که مقررات صریحی معمولا به همراه معاملات در بازار بورس وجود دارد. به علاوه این نوع معامله به سرمایهگذاران راهی برای برخورد با مسایل دست و پاگیر و پرهزینه مرتبط با تسویهحساب، تحویل و پرداخت ارائه میکند. وقتی یک کشور کمتر توسعه یافته یک بازار بورس به راه میاندازد، این بازار ممکن است از جنبههای زیر با بازار بورس در کشورهای پیشرفتهتر تفاوت داشته باشد:
نفوذ دولت. دولتها در کشورهای کمتر توسعهیافته، گرایش به مدیریت خُرد بر اقتصاد دارند و این گرایش میتواند بر بازار سهام هم تاثیر بگذارد. تشکیلات بازار بورس و قانونگزار آن در کشور شما چقدر مستقل است؟ آیا دولت بر معامله اعمال نفوذ میکند؟ چگونه؟
مقررات و کنترل بر معاملات. بعضی از قانونگزاران در بازارهای نوظهور در هنگام گشایش یک بازار مقررات بسیار کمی بر بازار وضع میکنند تا معاملهگران را جلب کنند و قیمتها را بالا ببرند. چین این کار را در اوایل دهه 1990 کرد و از رشد عجیبی در دو بازار سهامش برخوردار شد. اما بسیاری از سرمایهگذاران در سقوط اجتنابناپذیر متعاقب هر افزایش قیمت ناگهانی از بین رفتند و چین اکنون میکوشد مقرراتش را محدودتر کند. در بلند مدت، معاملات به بازارهایی تغییر مکان میدهند که از مقررات بهتری برخوردار هستند. شاید به این است که کشورهای دیگر مثل ویتنام، مصر و تا حد کمتری کشورهای اروپای مرکزی راه مقابل را انتخاب و از ابتدا مقررات سختی وضع کردهاند. بازارها در این کشورها احتمالا زمان طولانیتری برای توسعه نیاز خواهند داشت، اما در بلند مدت از وضع بهتری برخوردار میشوند. چارچوب مقرراتی در کشور تحت پوشش شما چگونه است؟ چیزهای مهم فقط خود قوانین حاکم بر معامله نیست، بلکه مقررات مرتبط با مدیریت شرکتها، حمایت از سهامداران اقلیت و حق رای دادن است. برای مثال، بازار بورس نیویورک مقرراتی دارد که به شدت سهام اوراق بهادار بدون حق رای را محدود میکند. تاثیر این چارچوب بر نظر سرمایهگذار و تمایل شرکتها و توانایی آنها برای ثبت نام چگونه است؟ صرفنظر از ظاهر مقررات، بسیاری از کشورهای کمتر توسعهیافته فاقد زیرساخت حقوقی و اداری برای به اجرا گذاشتن آنها هستند. در پی یافتن مقررات نقض شده باشید: چه کسی آنها را نقض میکند، شرکتهای ثبت شده در بورس یا سرمایهگذاران؟ آیا قانونگذار سعی در تصحیح وضع دارد؟ چقدر این کار او موثر است؟
محدودیت بر معامله. بعضی بازارهای کمتر توسعه یافته محدودیتهایی بر جنبههای مختلف معامله وضع میکنند. این محدودیتها ممکن است به شرح زیر باشند: میزان مجاز برای افزایش/سقوط قیمت سهام در هر روز؛ میزان دسترسی سرمایهگذار خارجی به بازار و غیره. این مقررات اهداف مختلفی را دنبال میکنند، مثلا محدود کردن بیثباتی بازار سهام، جلوگیری از این که کسی بازار را به تنگنا بکشاند و کسب اطمینان از این که «شرایط بازی برابر» است.
انواع اوراق بهادار مورد عرضه. در عین حال که اکثر بازارهای توسعه یافته به هر شرکتی که الزامات ثبت در بورس را برآورده کند، اجازه عرضه سهامش را میدهند، کشورهای کمتر توسعه یافته اولویتهای مشخص توسعه دارند و ممکن است مقرراتی برای تعیین شرکتهایی که مجاز به ثبت در بورس هستند یا مجاز نیستند وضع کنند. باید مشخص کنید که نوع شرکتهایی که در کشور شما مجاز به ثبت در بورس هستند سرمایهگذاران را جلب خواهند کرد یا نه. اگر نه، چرا نه؟ در مورد اقتصادهای گذار، باید بپرسید که دولت چه درصدی از سهام یک شرکت ثبت شده در بورس را برای خود حفظ میکند. در چین، دولت در اکثر شرکتها (که معمولا شرکتها نیمه خصوصی نیمه دولتی هستند) 51% سهم نگه میدارد و بنابراین دارای رای اکثریت است. اما حتا اگر دولت کنترل اکثریت داشته باشد، ممکن است از این حقوق استفاده نکند و مدیریت را به عهده شرکت باقی بگذارد یا این که فقط از طریق انتصاب اعضای هیات مدیره دخالت کند. تجربه دولت خودتان و تاثیر «کنترل» دولت را بررسی کنید. هر بار که شرکتی خود را در بورس ثبت میکند مطالب تازه زیادی برای شما فراهم میشود: چه نوع شرکتی است؟ چگونه برای اولین کار خود آماده میشود؟ آیا سهام را از طریق عرضه خصوصی به فروش خواهد رساند یا ابتدا آنها را عمومی عرضه خواهد کرد؟ اولین اقدام آن چه میزان توجه در محافل سرمایهگذاری ایجاد میکند؟ عرضه عمومی غالبا با تخفیف اساسی انجام میشود و به اشخاص خوش شانس امکان بهره گیری از سود زیادی میدهد ولی سهامداران قدیمی را از پولی که باید به ایشان تعلق گیرد محروم میکند. میزان تخفیف در عرضه عمومی چقدر است؟ چه کسی این پاداش را کسب میکند؟
بانکهای سرمایهگذاری. در کشورهای توسعه یافتهتر، بانکهای سرمایهگذاری نقش مهمتری در انتشار سهام (و اوراق قرضه و دیگر اوراق) بازی میکنند. پیش از گسترش بورس، این بانکها «به ساختن بازار» کمک میکردند. یعنی عرضهکنندگان سهام (شرکتهایی را که به سرمایه نیاز داشتند) و عرضه کنندگان وجوه (سرمایهگذاران بالقوه) را به هم نزدیک میکردند. امروزه، آنها کماکان نقش مهمی بازی میکنند به این ترتیب که به صادرکننده سهام در باره چگونگی و زمان صدور اوراق بهادار و برای «عرضه» اوراق، یعنی یافتن خریدار، اطلاعات ارائه میکنند. بسیاری بر این نظر هستند که آنها با ارائه خدمات صدور گواهی کمک میکنند، به این ترتیب که سرمایهگذاران بیشتر تمایل به خرید سهامی دارند که یک شرکت معتبر سرمایهگذاری منتشر کرده و به شرکت قیمت «منصفانهای» برای انتشار سهام توصیه کرده است. فقدان بانکهای مطلع و معتبر سرمایهگذاری در بسیاری از کشورهای در حال توسعه میتواند مانعی در راه کارکرد موثر بازارهای اوراق بهادار باشد.
یک بازار بورس کمتر توسعه یافته ممکن است با مشکلاتی مواجه شود که بازارهای توسعه یافته معمولا از آنها پرهیز میکنند. مسایلی که باید مورد توجه قرار گیرند شامل این موارد هستند:
مشکلات فنی مثل کوتاهی از رسیدگی به سفارشها، از دست رفتن اطلاعات به علت نقص کامپیوتر، فقدان ارتباط بین سالن معامله و دفاتر کارگزاران و غیره. از «گیرهای فنی» بر سر راه ثبت در بازارهای سهام میتوان برای ممانعت از خرید شرکتها استفاده شود.
معامله در میان خودیها، که از طریق آن مدیران شرکتها، تعهدکنندگان (به بانک سرمایهگذاری نگاه کنید) و دیگران که دارای اطلاعات دقیق از کارکرد شرکت هستند، از این اطلاعات برای معامله سهام استفاده میکنند. این کار به آنها اجازه میدهد امتیاز نامنصفانهای در مقایسه با عامه مردم داشته باشند.
عدم ارائه اطلاعات شرکتی، یعنی شرکتها اطلاعات خواسته شده از آنها را اصلا یا به موقع ارائه نمیکنند. این کار ممکن است عمدی یا نتیجه عدم درک مقررات باشد. حتا ممکن است به علت ضعف در نظام حسابداری آن کشور باشد. آیا اصلاحات در راه است؟
بیثباتی زیاد ممکن است به ویژه در اثر جوان بودن بازار توسط گروهی از نخبگان ایجاد شود که دانش و پول سرمایهگذاری در سهام و در نتیجه تسلط بر معامله را دارند. در بازاری به این حد ناپایدار، یکی دو معامله به وسیله یک سرمایهگذار از این نوع میتواند باعث صعود یا سقوط شدید کل بازار شود و با پیروی سایر سرمایهگذاران چنان تاثیر ضربهای بگذارد که حتا افزایش یا کاهش شدیدتری رخ بدهد.
رشد بادکنکی زمانی رخ میدهد که مردم ارزش پایهای شرکتهایی را که در آنها سرمایهگذاری میکنند درک نکنند. اگر بالا رفتن قیمتها شروع شود (گاهی در اثر یک معامله بزرگ) بعضی سرمایهگذارها سودهای بیشتری را پیشبینی میکنند و برای بهرهگیری از آن سودها سهام میخرند. دیگران هم از این کار پیروی میکنند تا این که ارزش سهام بیش از حد قیمتگذاری میشود یا، به بیان دیگر، وقتی قیمت سهم در بازار از ارزش بنیادی آن متفاوت میشود (به نسبت کسب درآمد از قیمت – PE – نگاه کنید). این وضع باعث رشد بادکنکی میشود. زمانی که یک یا چند سرمایهگذار متوجه شوند که قیمت در بازار چقدر غیر واقعی بالا رفته، شروع به فروش میکنند برای این که بتوانند تا وقت هست سود ببرند. دوباره دیگران از آنها پیروی میکنند و بادکنک میترکد. این وضع در اوایل دهه هشتاد و اوایل دهه نود در ژاپن و اخیرا در آمریکا رخ داد.
صندوقهای سرمایهگذاری که که در شرکتها سهم میخرند، غالبا از بازارهای تازه و کوچکتر غایب هستند، برای این که سهام معدودی وجود دارد که ارزش سرمایهگذاری داشته باشد یا این که مقرراتی وجود ندارد که امکان دستیابی برای آنها فراهم کند. آنها از طرف سرمایهگذاران تنوع بیشتری ایجاد میکنند. در بعضی کشورهای بزرگتر، مثل روسیه، آنها به سرعت گسترش پیدا کردند. بعضی صندوقهای سرمایهگذاری از قدرتشان برای بیرون کشیدن پول از شرکتهای تحت مدیریتشان و کسب کنترل موثر و تغییر مسیر داراییها در جهت منافع خودشان استفاده کردند.
تمام مسایل فوق برای مطالب شما مصالح فراهم میکند. با توسعه بازار میتوانید به مطالبی در زمینههای زیر توجه داشته باشید:
تغییرات در نظامهای قانونگذاری و حسابداری. آیا تغییرات نظام را تقویت خواهد کرد یا تضعیف؟ آیا به نفع سرمایهگذاران خواهد بود یا شرکتهای ثبت شده در بورس یا هر دو؟
دستکاری در قیمت یا به وسیله معاملهگران خودی یا سرمایهگذاران بزرگ با سرمایه کافی برای اعمال نفوذ در کل بازار.
آیا شرکتهای محلی خود را در بورسهای خارج میکنند؟ شرکتهای با کیفیت در کشورهای کمتر توسعه یافته ممکن است با استفاده از قبضهای سپرده آمریکایی یا قبضهای سپرده جهانی (GDR) سهامشان را در بورسهای خارج ثبت کنند. چرا تصمیم به این کار گرفتهاند؟
نقش سرمایهگذاران خارجی. این نقش ممکن است با گذشت زمان با آسانتر شدن مقررات سرمایهگذاری و/یا با رشد بازار و جذابتر شدن آن برایشان تغییر کند (احتمالا افزایش یابد). ورود سرمایهگذاران خارجی در سطح وسیع میتواند به تثبیت وضع معامله کمک کند چون نوعی رفتار حرفهای با خود میآورد که کمتر سرمایهگذار داخی فرصت کسب آنرا داشته است. از طرف دیگر، سرمایهگذاران خارجی به علت اندازهشان میتوانند بر بازارهای داخلی کنترل پیدا کنند و باعث تظاهرات مخرب شوند و پس از خروجشان محلههای فقیرنشین بدتری پشت سر باقی بگذارند. شرایط نامساعد در خارج میتوانند به سرعت بر بازارهای داخلی تاثیر بگذارند. برخی از سرمایهگذاران خارجی اعلام کردهاند که آنها تنها در کشورهایی با استانداردهای خوب مدیریت شرکتی سرمایهگذاری خواهند کرد. نهادهای مهم سرمایهگذاری مثل CALPERS برخی کشورها را در فهرست سیاه قرار دادهاند. آیا کشور شما یکی از آنهاست؟ چرا؟
چه کسی سرمایهگذاری میکند؟ آیا بازار تحت تسلط نهادهاست یا سرمایهگذاران جزء؟ آیا نمای یک سرمایهگذار نمونه در حال تغییر است؟ چرا؟
وجوه پرداختی اهدایی چگونه مورد استفاده قرار میگیرد؟ اهداکنندگان اغلب پولی به یک کشور میدهند تا به تشکیل بورس کمک کنند. میتوانید از جامعه اهداکنندگان در کشورتان بپرسید این وجوه چگونه (و چقدر موثر) مورد استفاده قرار میگیرد.
گزارش در باره بازار اوراق قرضه (وام)
فروش اوراق قرضه به دولتها و شرکتها امکان قرض کردن از مردم به جای بانکها میدهد و/یا به بانکها امکان معامله با یک دیگر را میدهد و یک بازار ثانوی تاسیس میکند. در نتیجه تنوع و نقدینگی بیشتری ایجاد میشود و به نوبه خود رقابت بیشتری بین وامگیرندگان به راه میافتد. ایجاد بازار اوراق قرضه دولتی با اوراق قرضهای که سررسید متفاوتی دارند به اهداف چندی کمک میکند: اطلاعات در باره عایدی از سررسیدهای مختلف به قیمتگذاری وام شرکتی با سررسید متفاوت کمک میکند. وامگیرندگان میتوانند مراجعه به بازارهای قرضه را انتخاب کنند چون مبلغ پول مورد نیازشان بیش از آن است که یک بانک بتواند یا مایل باشد وام بدهد، یا به این دلیل که ریسک مرتبط با قرضشان را بین تعدادی از وامدهندگان تقسیم کنند. (اما بانکها غالبا با این مشکلات از طریق تشکیل یک کنسرسیوم مقابله میکنند.) منتشرکننده (بدهکار) اوراق قرضه را برای چند سال میفروشد و به خریدار (بستانکار) برای مدت اوراق قرضه بهره پرداخت میکند. بهره را میتوان سالانه یا در انقضای (سررسید) اوراق قرضه پرداخت کرد. نرخ بهره را بازار تعیین میکند که در مقایسه با بدهکاران نسبتا مطمئن از بدهکاران پرمخاطره خواهان نرخ بازده بالاتری میشود (تا ریسک عدم پرداختشان را جبران کند). در مقابل برخی اوراق قرضه، اوراق قرضه کوپن صفر، بهره پرداخت نمیشود، اما آنها را با تخفیف از ارزش ظاهری (اسمی) میفروشند. «بازده» برابر است با تفاوت بین قیمت فروش و ارزش ظاهری که بستانکار اوراق قرضه را در سررسید به آن ارزش نقد خواهد کرد.
اوراق قرضه را دولتها یا شرکتها صادر میکنند و قابل معامله داخلی یا در بازار خارجی هستند. اوراق قرضه مورد معامله داخلی معمولا به نرخ ارز محلی عرضه و به سرمایهگذاران داخلی، هم فردی و هم نهادها، فروخته میشوند (گرچه برای سرمایهگذار خارجی فعال در کشور هم خرید آنها مقدور است.)
اوراق قرضهای که در خارج فروخته میشوند به نرخ یک ارز مهم عرضه میشوند، معمولا به دلار آمریکا، و به بانکها، صندوقهای سرمایهگذاری و دیگر نهادهای سرمایهگذاری فروخته میشوند. آنها معمولا سرمایهگذاران جزء فردی را هدف نمیگیرند. فروش اوراق قرضه در بازارهای بینالمللی با ریسک عدم پرداخت روبرو است؛ این باعث نگرانی است زیرا کشور صادر کننده باید آنها و بهرهشان را به یک ارز خارجی بازپرداخت کند و مطمئن باشد که در زمان مناسب ارز خارجی کافی برای پوشش این هزینه را خواهد داشت.
اوراق قرضه حاکمیتی را دولتها میفروشند. قیمت آنها معمولا بر اساس واحدهای پایه بالاتر از قیمت اوراق خزانه آمریکا و با همان سررسید اعلام میشود. برای مثال، اوراق قرضه 15 ساله 750 میلیون دلاری که فیلیپین در ژانویه 2002 فروخت، 5/437 واحد پایه بالاتر از اوراق خزانه آمریکا قیمتگذاری شد. اوراق قرضه وقتی به بازار ثانویه برسند، هر چه وسیعتر پخش شوند (یعنی هرچه نرخ بهرهای که آن کشور باید پرداخت کند بیشتر باشد) قیمت اوراق قرضه پایینتر خواهد بود. برای مثال، در یک وضعیت بحرانی که سرمایهگذاران از اوراق قرضه پرهیز میکنند، قیمتهای اوراق قرضه ممکن است به 20 سنتِ دلاری سقوط کنند و این قیمت نوعا مربوط به شرایطی است که سطح انتشار خیلی بالا باشد. (گاهی اوقات، اضافه بها به عنوان واحد لیبور LIBOR یا سیبور SIBOR توصیف میشود که نرخ بهره برای وامهای بین بانکی در لندن و سنگاپور است).
در هنگام گزارش دادن در باره اوراق قرضه عالی، باید مراقب چند نکته بود:
آیا آن کشور از یک ارزیابی حاکمیتی برخوردار است؟ این ارزیابی باید شامل ارزیابی جاری و پیشبینی آینده باشد و به سرمایهگذاران اطلاعی در باره ارزش اعتبار کشور صادر کننده بدهد. پیش از این که یک کشور اوراق قرضه حاکمیتی در خارج به فروش برساند، حداقل دو موسسه باید آن را ارزیابی کرده باشند. تغییر در ارزیابی میتواند به یک خبر مهم تبدیل شود چون بر نظر بازار در باره صدور اوراق قرضه توسط آن کشور و نرخ بهره آن تاثیر میگذارد. (موسسههای مهم ارزیابی Moody و Standard and Poor هستند).
امید میرود این اوراق قرضه چه میزان پول جذب کنند و چه میزان تقاضا برای قرض تازه وجود دارد؟ اگر تقاضای زیادی برای اوراق قرضه کشور شما وجود دارد، در این صورت دولت ممکن است بتواند پول زیادی به قیمت نسبتا ارزان قرض کند. اگر تقاضا محدود باشد، برنامه استقراض ممکن است با محدودیت مواجه شود. برخی صندوقهای سرمایهگذاری باید مبلغ معینی از قرض بازارهای تازه را بفروشند و همیشه در جستجوی پیشنهادات تازه هستند. فهمیدن این که چقدر قرض قابل مقایسه در حال حاضر در بازارهای بینالمللی وجود دارد به زحمت این کار میارزد چون این بر میل سرمایهگذاران تاثیر میگذارد.
محدودیتهای وامدهندگان. بعضی از وامدهندگان بینالمللی، به ویژه صندوق بینالمللی پول، برای مبلغ پولی که کشورها میتوانند در خارج قرض بگیرند سقف قائل میشوند. اگر کشوری که در بارهاش گزارش میدهید با صندوق بینالمللی پول قرارداد داشته باشد، محدودیتهایی بر مقدار قرضی که میتواند به ارز خارجی صادر کند وجود دارد. برای روشن کردن این که برنامههای جدید استقراض احتمالا با برنامه صندوق بینالمللی پول در تقابل قرار میگیرد، باید مشخص کنید در زمان مربوطه چه میزان قرض قابل پرداخت وجود دارد و سررسید آنها چه موقع است (صندوق بینالمللی پول محدودیتهای متفاوتی برای وامهای کوتاه، میان و بلند مدت دارد.)
انواع دیگر اوراق قرضه دولتی میتواند شامل موارد زیر باشد:
اوراق قرضه برِیدی که به نام وزیر خزانهداری سابق آمریکا، نیکولاس بریدی، نامگزاری شده است که آنها را ایجاد کرد و دولتها آنها را در مقابل وامهای زمانبندی شده از بانکهای تجاری صادر میکنند. اصل این اوراق و نوعا یک کوپن بازپرداخت آنها را کوپن صفر خزانهداری آمریکا تضمین کرده است. مکزیک، پرو، بلغارستان و نیجریه اوراق قرضه بریدی را منتشر کردهاند.
قرض کلوب لندن و پاریس. قرض کلوب لندن مجمعی است که از طریق آن بستانکاران بخش خصوصی خارجی میتوانند قرضهای معوقه دولتهای خارجی را استمهال کنند. کلوب پاریس یک گروه از کشورهای ثروتمند است که برای استمهال قرضهای کشورهای در حال توسعه تشکیل جلسه میدهد. هدف از این کار تسهیل بازپرداخت به وسیله کشورهایی است که قادر به بازپرداخت به موقع وامهایشان نیستند. یمن در حال حاضر 9/1 میلیارد دلار به کلوب پاریس بدهی دارد.
اوراق قرضه منطقهای/شهرداری را استانها یا شهرداریهای مختلف منتشر میکنند. این اوراق قرضه زیاد در کشورهای در حال توسعه/گذار رایج نیستند و آنها را میتوان نوعا در کشورهایی یافت که ساختار مالی آنها بسیار غیر متمرکز است و حکومتهای منطقهای دچار کسری میشوند و نیاز به دریافت سرمایه بینالمللی دارند. مثالهای بارز روسیه (شهرهای مسکو و سنت پترزبورگ) و آرژانتین هستند.
اوراق قرضه شرکتی مورد معامله در سطح بینالمللی را شرکتها صادر میکنند به این دلیل که پروژه سرمایهگذاری در خارج را تامین مالی کنند یا به این دلیل که بازارهای سرمایه داخلی کوچکتر از آن هستند که انتشار اوراق قرضه کافی را در داخل تامین کنند. در کشورهایی که بر مبادله آزاد ارز محدودیت وضع میکنند، عرضه اوراق قرضه ممکن است تنها راه قرض ارز خارجی باشد. اوراق قرضه شرکتی مورد معامله در سطح بینالمللی را غالبا شرکتها در کشورهای کمتر توسعه یافته منتشر نمیکنند چون سرمایهگذاران خارجی به شفافیت بیشتری نیاز دارند که کمتر شرکتی میتواند ارائه کند. استثناهایی هم بر این قاعده وجود دارد که عمدتا به کشورهایی مربوط است که در مرحله پیشرفتهتری از توسعه قرار دارند. این فهرست شامل کره و مکزیک و در سطح کمتری تایلند و برزیل است. ضمنا یک شرکت نوعی باید (البته نه همیشه) منتظر بماند تا پبش از این که در خارج پول جذب کند، دولت متبوعش حداقل یک سهم حاکمیتی (به جز اوراق قرضه بریدی، کلوب پاریس و سایر قرضهای استمهال شده) بفروشد. دلیل این کار این است که سرمایهگذاران بالقوه پیش از خطر کردن سرمایهگذاری در اوراق قرضه شرکتی نیاز به یک قیمت پایه دولتی دارند. ویتنام در حال حاضر انتشار اوراق قرضه حاکمیتی را تدارک میبیند تا یک قیمت پایه ایجاد کند که بر اساس آن شرکتهایش بتوانند در خارج قرض کنند.
واژهنامه پایهای
قبض سپرده آمریکایی (ADR) را یک بانک آمریکایی صادر میکند و این قبض سهام شرکتی خارجی را نشان میدهد که در اختیار بانک است. این سهام در بورس سهام نیویورک مورد معامله قرار میگیرند به نحوی که گویی سهام آن شرکت هستند.
داراییها (Assets)تمام اقلام با ارزش در مالکیت شرکت هستند. داراییها میتوانند شامل داراییهای جاری باشند (نقد یا داراییهای به سهولت قابل تبدیل به نقد)، یا داراییهای بلندمدت (ساختمانها، تجهیزات و دیگر داراییهایی باشند که در طول زمان مستهلک میشوند)، یا داراییهای معوق (هزینهها مثل بیمه که پیش پرداخت میشود اما در آینده منفعت آن به شرکت خواهد رسید) و داراییهای نامحسوس (داراییهایی که به آسانی قابل ارزشیابی نیستند، مثل نام تجاری یک شرکت، حقوق معنوی و غیره).
ترازنامه (Balance Sheet) یک صورت مالی است که داراییهای شرکت را در برابر تعهدات آن تراز میکند.
شکار ارزان (Bargain Hunting)خرید سهامی در زمان ارزان بودن آنهاست با این فرض که ارزش آنها بالا خواهد رفت.
بازارهای رو به سقوط/ رو به ترقی(Bear/Bull Markets) . در بازار رو به سقوط قیمت سهام سقوط میکند و روحیه سرمایهگذار پایین است. در بازار رو به ترقی عکس این حالت است.
قیمت پیشنهادی و درخواستی (Bid and Ask Price). قیمت پیشنهادی بالاترین قیمتی است که خریدار برای اوراق بهادار (سهام یا اوراق قرضه) حاضر است بپردازد ولی قیمت درخواستی پایینترین قیمتی است که فروشنده میپذیرد. این دو با هم مظنه را تشکیل میدهند.
شرکت سودآور (Blue Chip)شرکتی بسیار پرکیفیت که در بورس ثبت شده است.
ارزش دفتری (Book Value) ارزش سهام یک شرکت است که از طریق کسر تعهدات آن از داراییها و سپس تقسیم حاصل بر تعداد سهام عمومی موجود است که شرکت منتشر کرده است (نگاه کنید به ارزش بازار).
سهام سرمایه (Capital Stock)کل سهام موجود یک شرکت است (نگاه کنید به سهام عمومی و ترجیحی).
سهام عمومی(Common Stock) سهامی است که برای اکثریت سهامداران صادر میشود. سهامداران در امور شرک