نوشتهی اَن نِلسُن، دانشکدهی مطالعات تکمیلی روزنامهنگاری دانشگاه کلمبیا و دکتر دَنیل نِلسُن، دکتر در طب، داتشکدهی پزشکی، دانشگاه سینسیناتی
واژهی «آسیب اولیه» در بارهی افرادی به کار میرود که تجربهی دست اول از مصیبتها دارند. و این شامل کسانی است که از مصیبت جان به در برده یا شاهد آن بودهاند و نیز کسانی که نزدیکانشان را از دست دادهاند. بیان واقعه به روزنامهنگاران میتواند برای ایشان لطمهزننده یا درمانکننده باشد. روزنامهنگار نقش مهمی در تعیین یکی از این دو حالت دارد.
روزنامهنگار، مثل پزشک، باید این اصل را رعایت کند: «اول، هیچ لطمهای نزن»
تعیینکنندهترین عامل این است که آیا شخص مصیبتدیده آمادهی گفتوگو هست و نیز کنترلی بر اوضاع دارد یا نه.
باید اجازه بگیرید. میتوانید از یک سوژهی بالقوهی مصاحبه بپرسید: «آیا مایلید در بارهی آن اکنون برای من صحبت کنید؟» اگر او جواب منفی بدهد، باید آن را بپذیرید. میتوانید امکانی برای ایشان فراهم کنید که بعدا با شما گفتوگو کند. شخصی که آماده نیست نخواهد توانست حکایتش را قابل فهم بیان کند. و اطلاعات پراکنده خواهد بود.
اگر شخص با گفتوگو موافقت کند، او را در جریان اجزای مصاحبه قرار دهید. از جمله اینها مدت زمان است. («مایلم چند دقیقه با شما صحبت کنم..» یا «مایلم از شما چند سوال بپرسم...») اگر باید کمی بعد راه بیافتید، گفتن این باعث میشود که آن شخص رفتن شما را بدون حس رها شدن بپذیرد. اگر او در وضع بسیار هیجانزدهای است، دچار آشفتگی روانی میشود و به نظر دستپاچه میرسد، به او بگویید اگر مایل است میتوان مصاحبه را در جای خصوصیتری انجام داد، حتا در ورودی یا درگاهی یک ساختمان.
اگر روزنامهنگاران دیگر دور شما جمع شدند و کنترل مصاحبه از دستتان به در رفت، به راهحلهایی فکر کنید که ناراحتی مصاحبهشونده در اثر این وضع را تسکین دهد. این راه حلها ممکن است شامل پیشنهاد قطع مصاحبه باشد. ما در مراحل اولیهی ایجاد یک فرهنگ روزنامهنگاری هستیم که به این ملاحظات احترام بگذارد. نمیتوانید همواره رفتار روزنامهنگاران دیگر را کنترل کنید یا تحت تأثیر قرار دهید، اما میتوانید خودتان طوری رفتار کنید که زندگی خودتان را در اختیار داشته باشید و سرمشق دیگران شوید.
لحن صدای شما و زبان بدنی شما مهم است. نقشهای عاطفی و شناختی مغز در شخص دچار آسیب روانی برعکس میشود. بخشهای عاطفی پرنفوذتر میشوند و بخشهای شناختی (که اطلاعات را منطقی پردازش میکنند) نقش کوچکتری دارند. شخص آسیبدیده احتمالا گفتار را آهستهتر پردازش میکند و ممکن است از شما خواهان تکرار پرسشها شود یا حتا در یک مصاحبهی مشروح آنها را بنویسد. بخش زیادی از چیزهایی را که میگویید از یاد خواهد برد، اما چگونگی گفتن شما را به یاد خواهد داشت.
همدلی نشان دهید نه بیاعتنایی. اما بکوشید بر عواطفتان کنترل داشته باشید. همدردی به این معنا نیست که به او در عواطفش بپیوندید، بلکه به این معناست که آن عواطف را درک و تأیید کنید. انتظار هیچ واکنشی را نداشته باشید. افراد مختلف آسیب را به طرق متفاوت به نمایش میگذارند، از شکیبایی گرفته تا بیروح تا هیجانزده. در بارهی شرایط بر مبنای واکنش قضاوت نکنید.
حالت جسمانی. حالتی به خود بگیرید که همدردی را نشان دهد. اگر مصاحبهای طولانی و در حالت نشسته است، میتوانید در کنار آن شخص بنشینید. از نظر بعضیها خوب است تماس چشمی نداشته باشند و به همان نقطهی موهومی روی زمین یا دیوار نگاه کنند که مصاحبهشونده نگاه میکند، یعنی به معنای واقعی کلمه «مسایل را از چشمانداز او ببینند.» کمی خم شدن به جلو نشانهی رو راستی است. دست به سینه زدن یا پاها را روی هم انداختن به معنای بسته بودن و خصومت تفسیر میشود. از این که حس میکنید سراسیمه یا ناراحت هستید تعجب نکنید. طبیعی است.
گریه. اگر مصاحبهشونده به گریه بیافتد، الزاما چیز بد یا مضری نیست. همانطور که در بالا گفته شد، اگر در اثر حضور در ملاء عام احساس بیحفاظی یا تحقیر کند، سعی کنید فضا را تغییر دهید و جای خلوتی بیابید. اگر مصاحبهشونده تمایل داشته باشد، میتوانید ادامه بدهید.
همواره دستمال کاغذی به همراه داشته باشید و به عنوان یک حرکت دلسوزانه تعارفش کنید. یک دلیل اینکه آدمها از گریه احساس دستپاچگی میکنند، ترشح بینی است و دادن دستمال کاغذی از این نظر مفید است. گرفتن دوستانهی بازو هم اغلب خوب است.
شاید بخواهید کمک کنید در لحظه متوجه مقصود شوند. گفتن این مفید است که: «میدانم این واقعا برای شما تکاندهنده است، اما مردم باید از آن مطلع شوند چون...» برای نیاز مردم به دانستن آن دلیل خوبی در دست داشته باشید.
از پرسشهای احمقانه بپرهیزید. اولین پرسش از این نوع عبارت است از: «چه احساسی دارید؟» روانشناسان میگویند گاهی یک رویکرد غیرمستقیمتر بهتر است. «مایلید مردم چه چیزی در بارهی این واقعه بدانند؟» با احتیاط گام بردارید. پیشبینی نکنید. نگویید: «میدانم چه احساسی دارید.» نمیدانید. نگویید: «حتما احساس کردید...» باید کمک کنید آن شخص روایت خودش را بیان کند، هر چه که هست، و با گوش دادن توام با توجه، به آن مشروعیت ببخشید. از دادن جوابهای سرسری بپرهیزید. از جمله این جوابها که: «میتوانست بدتر باشد.» یا: «شانس آوردید که...» به سکوت احترام بگذارید. اگر مصاحبهشونده بپرسد: «چرا این اتفاق افناد؟» سعی نکنید جواب مستقیمی بدهید. یک جواب مناسب تکرار همان است: «بله، چرا این اتفاق وحشتناک افتاد؟» اگر چیزی را انکار کردند، مقابله نکنید. انکار یک مرحلهی مشروع و مفید در فرایند داغدار بودن است.
به پایان بردن مصاحبه. دلسوزی کنید. در صورت امکان، مصاحبه را با فشردن گرم دست به پایان ببرید، با تشکر و کلمات دلگرمکنندهای مثل: «با آرزوهای خیر برای شما.»
اگر مصاحبه طولانی و مهم است، در فکر این باشید که بعد از حدود یک هفته تلفن کنید و بگویید: «میخواستم ببینم در چه حالی هستید.»
گاهی آدمها احساس میکنند حریمشان زیر پا گذاشته شده یا عصبانیت به خرج میدهند، حتا اگر شما کار بدی نکرده باشید. ممکن است این ناشی از تجربهی آنها در گفتوگو باشد نه واکنش نسبت به شما. به وجدانتان رجوع کنید. اگر راحت هستید، کار را ادامه دهید.
[1] اَن نلسُن یک برنامهی آموزشی برای گزارشدهی در بارهی حقوق بشر در دانشگاه کلمبیا تدوین کرده است. دکتر دَنیل نلسُن، برادر او، روانپزشک کودک است که هدایت واحد اطلاعرسانی به خانوادهها را در بمبگذاری شهر اُکلاهُما را به عهده داشت.