Icfj 的一个项目

روزنامه‌نگاری روایی؛ آشتی با واقعیت‌های متکثر انسانی

Jul 18, 2024 发表在 موضوعات تخصصی
تام ولف

داستان‌نویسی یا قصه‌گویی از پایه‌های اصلی کار جریان «روزنامه‌نگاری نوین» است. تام وُلف، روزنامه‌نگار و نویسنده‌ آمریکایی، در دهه‌ ۶۰ میلادی، مبدع ژانری شد که بعدها به روزنامه‌نگاری روایی شهرت یافت. به زعم بسیاری، این ژانر، ابعاد و زوایای انسانی و پیچیدگی‌های رویدادهای و خبرساز اجتماعی را به حوزه‌ روزنامه‌نگاری بازگرداند.

براساس تعریفی که ولف در اثر تأثیرگذارش، روزنامه‌نگاری نوین، به‌دست می‌دهد، روزنامه‌نگاری روایی، شاخه‌ای از روزنامه‌نگاری‌ است که عمدتاً بر مسائل اجتماعی متمرکز است و با بهره از عناصر و تکنیک‌های ادبی و داستانی، فضای دقیقی از شخصیت‌ها، بستر و اجزای رویداد یا واقعه‌ به‌دست می‌دهد.

تفاوت بنیادین شیوه‌های غیرروایی و روایی در این است که اصول اساسی روزنامه‌نگاری در این سبک، در خدمت داستان‌‌گویی به‌کار بسته می‌شود. در روزنامه‌نگاری روایی، با ارائه‌ غیرمستقیم داده‌ها، مخاطب به اطلاعات دقیق، مستند و عینی دست می‌یابد و همزمان، از نظر ذهنی ارتباط بیشتری با موضوع برقرار می‌کند. تمرکز بر تصویرسازی‌های دقیق، تجربیات عینی و عمیق و تولید ادبیات خلاق از عمده‌ترین ویژگی‌های این شیوه به‌شمار می‌رود.

در این متن تلاش می‌شود با توجه به امکانات روزنامه‌نگاری روایی، تأثیر آن بر رونق روزنامه‌نگاری زنان افغانستان بررسی شود.

شباهت‌های اساسی میان رسانه‌های زنان و روزنامه‌نگاری روایی 

طی سه‌سال اخیر -- پس از سلطه‌ دوباره‌ طالبان و اعمال اختناق مطلق ساختاری و اجتماعی بر زنان -- شماری از رسانه‌ها فعالیت‌شان را برپوشش مسائل زنان متمرکز کردند. به‌عبارتی زنان روزنامه‌نگار پس از وادار شدن به ترک سپهر عمومی به‌ قلمرو دیجیتال کوچ کردند.

تأسیس چند رسانه آنلاین با مدیریت زنان، با تسهیلات و امکاناتی که فضای روزنامه‌نگاری دیجیتال ایجاد کرده، الزام مکث و ضرورت مشاهده‌پذیری مسائل زنان را افزایش داده است. به زعم نگارنده این رسانه‌ها که عمدتا به‌هدف ثبت، انتشار و بایگانی تجربیات عینی و پیچیده‌ زنان افغانستان از لایه‌های مضاعف سرکوب/ مقاومت معطوف است، به‌طور عمده در دسته‌ روزنامه‌نگاری روایی صورت‌بندی می‌شود. در ادامه‌ی ‌‌این مطلب مشابهت‌ها و مشخصه‌‌‌های اساسی مشترک میان رسانه‌های زنان و روزنامه‌نگاری روایی معرفی می‌شود.

محتوا 

روزنامه‌نگاری روایی مشمول طیف وسیعی از موضوعات اجتماعی، از جمله رویدادهای خبری است. بااین‌حال عمده‌ترین میزان تمرکز در این سبک به‌روشنی انداختن بر مسائل گروه‌های اجتماعی، مسائل تاریخی و حوزه‌ فرهنگ معطوف بوده است. روزنامه‌نگاری روایی ابزاری خلاق برای گذار از رویکردها و پیش‌فرض‌های انتزاعی درباره‌ تجربیات بشری و عینی متکثر است. مخاطب ضمن مواجهه با روایت، موضوعات انسانی‌ای که ممکن است به‌دلیل بیگانگی با فرهنگ و تاریخ‌شان، ذهنی و غیرواقعی به نظر برسند، با آشنایی با تجربیات «دیگری»، به‌وجود اشتراکات انسانی پی می‌برد. به‌طور مشخص، این شیوه با روایت مستند و مستقیم از پیچیدگی‌‌های تجربیات گروه‌های اجتماعی‌ای چون زنان، مسائل مرتبط با آنان را از حاشیه به‌کانون توجه مخاطبان منتقل می‌کند.

بازسازی صحنه‌ رویداد

 از پیش‌شرط‌های روایت بخشیدن به یک گزارش، صحنه‌سازی دقیق است. در روایت‌ها و گزارش‌های روزنامه‌نگاری روایی، پرداختن به جزئیات صحنه و نورافکندن به ‌پس‌زمینه‌ وقوع رویداد، امری حیاتی است. در رویکرد غالب کم‌ترین فضایی برای توصیف و ارائه‌ جزییات در کار نیست. اما در رویکرد روایی، توصیف‌های دقیق، منصفانه و عینی از بستر رخداد، سبب جذابیت روایت می‌شود. همزمان، این توصیف‌ها به‌برقراری پیوندی ارگانیک و انسانی میان مخاطب، مؤلف و موضوع می‌انجامد. این شگرد در ادبیات داستانی نیز برای درگیری مخاطب با موقعیت و برقراری ارتباط با شخصیت، بازسازی دقیق صحنه‌ داستان ضروری است.

ساختار روایی

ساختار روایت، در روزنامه‌نگاری روایی بر خلاف چیدمان گزارش‌های خبری و فوری است. در گزارش‌های جاری، ساختار متن تابع الگوی هرم معکوس [مقدمه، بدنه‌ خبر و پایان خبر] است. یعنی در ابتدای هرم معکوس، تازه‌ترین ومهم‌ترین بخش رویداد قرار می‌گیرد و در اضلاع و بدنه، اطلاعات مرتبط قدیمی‌تر جای می‌گیرند.

اما ساختار روایی، تابع سبک‌ها و تکنیک‌های ادبی است و از ترتیب زمانی مسلط پیروی نمی‌کند. پی‌رنگ، مشمول پرداختن به‌شخصیت‌ها، صحنه‌ها، تقابل و نقطه اوج رویداد است. به‌این ترتیب بخش‌های مهم رویداد در قسمتی از متن گنجانده می‌شود که بیشترین ت‍أثیر را بر ذهن مخاطب دارد. در عین حال در این سبک، اغلب برخلاف شیوه‌های متعارف خبری که افعال به‌زمان حال دلالت دارند تا تأکید بر فوریت رویداد، روشن باشد، در روزنامه‌نگاری روایی، پیرو آرایه‌های ادبیات داستانی، افعال در اغلب حالات، ماضی‌اند و به ‌اتفاقی در گذشته‌‌ دور یا نزدیک استناد می‌کنند.

تمرکز بر شخصیت

روزنامه‌‌نگاری روایی برخلاف رویکرد صرف خبری واقعیت و بازنمایی آماری، بر روایت افراد و انتشار تجربیات انسانی متمرکز است. به‌عبارتی این سبک،‌ با بازتاب دیدگاه‌های بازیگران صحنه‌ یک رویداد، محملی برای بازتاب صداها، عواطف و تجربه‌های انسانی متکثر در موقعیت عامل، شاهد و متأثر از یک رویداد خاص است.

بازنمایی جزئیات عاطفی، حسی و تجربی افراد، با استفاده از شیوه‌هایی چون توضیح بستر و توصیف‌های زنده و عینی مثل گفتگو‌، نقل‌قول‌ مستقیم، غیرمستقیم و آزاد، از کلیدی‌ترین پایه‌های روزنامه‌نگاری روایی است. تمرکز بر تجربیات انسانی شخصیت‌هایی که موضوع روایت هستند، و انعکاس صداهای درونی آنها در موقعیت‌های مختلف -- که برگرفته از شیوه‌ غیرمستقیم آزاد است -- در تکنیک‌های ادبی و داستان‌گویی ریشه دارد و سبب می‌شود تا با انتقال حسی رویداد، همدلی بیشتری میان مخاطب و موضوع ایجاد شود.

به‌نظر می‌رسد به‌رغم تمام چالش‌ها، رویکردهای نوآورانه‌ای چون روزنامه‌نگاری روایی در عصر دیجیتال، فرصت و تمهیدی برای نفوذ به ژرفای داستان‌های گروه‌های اجتماعی‌ای چون زنان است. روزنامه‌نگاران زن با بهره از این امکان،‌ فراتر از بازتاب حقایق فوری و جاری قدم نهاده‌اند و با نورافکندن به‌زوایای انسانی تجربه‌های زنان، داستان‌گویی را چونان بخش جدایی‌ناپذیر از اخلاق روزنامه‌نگاری احیاء کرده‌اند.

 

 

تصویر: تام ولف، برگرفته از وبسایت ایبنا