سال ۲۰۱۸ در سالن ورزش هتل سرینای کابل با یک خبرنگار اهل سوریه آشنا شدم؛ دختر جوانی که چند تن از عزیزان خود را در جنگ داخلی سوریه از دست داده بود و به فرانسه مهاجرت کرده بود. آن چه در مورد او نظرم را جلب کرد، دست چپش بود که همیشه با مچ بند چرمی سیاه رنگ بسته بود. نامش « سمیعه» بود . باب صحبت که بینمان گشوده شد، فهمیدم روزنامهنگار است. وقتی با او یشتر آشنا شدم، از او علت بستن دستش را پرسیدم. گفت: «نام نامزدم را که از ۱۶ سالگی عاشقش بودم روی دستم خالکوبی کرده ام. او در سوریه کشته شد. وقتی روایت جان باختن او را می خواستم بنویسم، به خاطر پرهیز از تاثیر ارتباط عاطفیام با او و سرایتش به سطوری که می نوشتم، دستم را بستم تا نامش را نبینم. از آن زمان، این دستبند روی دستم باقی مانده است.»
لزوم مهار سوگیریهای شخصی خبرنگاران
اشاره به این مثال از این رو مهم است که انسان مجموعهای از عناصر و عواطف است، اما در برخی از مشاغل مانند خبرنگاری و روزنامه نگاری مجاز به انتقال عواطف شخصی به حوزه کارش نیست. لذا اضافه بر آموختن دانش و مهارهای مختص حرفه، باید تمرینهای عملی را نیز از سر بگذراند تا بتواند احساسات، رویکردها و سوگیری های شخصی را مهار کند و آنها را وارد محدوده کاری ننماید.
گاهی خبرنگاران و روزنامه نگاران، خاصه در کشورهایی که مردم از سطح سواد رسانه ای ضعیفی برخوردارند، با زیرکی و ظرافت ویژه ای در کاربرد صفتها، یا تأکید تلویحی بر برخی اسامی عام مانند نام فرد، شهر یا کشور خاصی، در ذهن مخاطب کم توجه، پرانتزی باز می کنند که لزوماً ربطی به محتوا ندارد و صرفاً علاقه شخصی نویسنده محتوا برای برانگیختن عواطف و جلب توجه و فکر خواننده به موضوع یا نام خاصی است.
واضح است که این جهتدهیِ عامدانه به محتوا، برای گمراهی و یا مهندسی ذهنیت مخاطب و نهایتاً سوق دادن او به سمت نتیجه خاصی است که نویسنده متن یا تولیدکننده خبر در پی آن است.
گنجاندن کلمات و کاربرد صفات خاص در متن که منشاء آنها طرز تلقی شخصی نویسنده همراه با رنگ آمیزی احساسی اوست، تحمیل زیرپوستی نویسنده یا تولید کننده خبر به مخاطب است که فرصت ارزیابی و بررسی رویداد یا پدیده موضوع گزارش را از او می گیرد. استفاده از واژگان یا عبارات تأکیدی و تحکمی، و ترکیب آنها با صفاتی که به غلظت عبارت می افزاید، دستبرد جانبدارانه در متن و سلب حق تصمیم گیری مستقل از مخاطب است که خلاف اصول، ضوابط، و اخلاق حرفه روزنامه نگاری است.
از این روست که خبرنگار یا روزنامهنگار خواندن کسی که با این ویژگیها فعالیت خبرنگاری میکند، مشکل می نماید.
وارد کردن قضاوتها و نتیجه گیریهای شخصی نویسنده در متنی که طیف گستردهای از مردم، مخاطبان بالقوه آن هستند، همانا عمومیت بخشیدن به پیشداوریهای نویسنده و مهندسی اذهان عامه است.
ضرورت فاصله گرفتن از عواطف هنگام تهیه گزارش
گاهی خبرنگاران و روزنامه نگاران گزارشهای خبری و مقالههایشان را بدون قائل شدن حق تصمیمگیری مستقل برای مخاطبان، تبدیل به مجالی برای فرافکنیهای ذهنی و عاطفی، و میدانی برای تسویه حسابهای روحی خود می نمایند، یا برای تهییج افکار عمومی از سوی جریانهای سیاسی مسلط و افراد متنفذ، مزایایی دریافت میکنند و در برابراین مزایا ، تلاش می کنند ذهنیت اجتماع را به مسیر خاصی سوق دهند.
این نوع خبرنگاری در کشورهای کمتر توسعه یافته که در آنها مخاطبان ممکن است از آگاهی رسانهای اندکتری برخوردار باشند، بیشتر بروز می کند؛ هرچند این پدیده در جوامع پیشرفته نیز روی میدهد.
یکی از شیوههای نادرست نگارش، که در این کشورها، از دوران آموزش در سطوح ابتدایی و متوسطه برای دانش آموزان عادی تلقی میشود و حتی توسط آموزگاران تشویق می گردد، کاربرد لغات پیچیده و سخت، بزرگ نمایی واژگان، و تأکید بر استفاده از صفات است.
استفاده از لحن خاص با تأکید بر تلفظ برخی کلمات نیز هنگام خواندن انشاء در کلاسهای فارسی، معمول است.
از جمله معایب این شیوه متداول آموزشی، این است که جای دادن عواطف انسانی از جمله خشم، نفرت، علاقه و شعف در نوشته را به مرور زمان در ساختار ذهنی افراد بارگذاری و عادی سازی می نماید. این نقص نه تنها در تحریر نویسنده به شکل عادی بروز می کند، بلکه بر ذهن مخاطبی که از کودکی با این نوع نگارش خو گرفته نیز اثر میگذارد و گاهی بهجای اینکه نقص تلقی گردد، کمال و توانایی نویسنده به حساب می آید .
برای روشن تر کردن این نکته نگاهی می اندازیم به بخشی از مطلبی که چند سال پیش در یکی از روزنامههای چاپ افغانستان منتشر شد. این مطلب بعد از ترور یکی از رهبران قومی - مردمی، گویا به هدف یادبود و تکریم او، نوشته شده بود . اما به نظر میرسد که تمرکز متن، بیشتر بر افراط در توصیف شخصیت متوفی و بهکار بردن زنجیره ای از صفتهای مترادف برای تأکید بر عزم به انتقام و ایجاد یا تشدید خشم در مخاطب است:
«او اسطوره ای شبه افسانه و بی نظیر و بی تکرار بود که ملت آگاه و بیدار ما هرگز نمی توانند رشادت و جسارتش را از یاد ببرند. شیرزنان سرزمین ما قهرمانانی چون او کم نزاده اند و چشم امید آفتاب این دیار به فردایی روشن است که وطن پرستان و جان نثاران این خاک ، با مزدوران ذلیل رو در رو بایستند و جوانمردانه انتقام خون قهرمانان عیار خود را بگیرند.»
این پاراگراف اشباع شده از صفات، واژگانی را برای برجستهسازی احساسات دربردارد و به نظر میرسد که عزم نویسنده مطلب، بر تحریک و تهییج مخاطب بوده است. این متن، نه تنها هیچ چیز جدیدی به معلومات مخاطب اضافه نمی کند، که با رنگآمیزی عامدانه و ناشیانه، مراد تحمیل و تلقین دیدگاه خود به مخاطب را دارد.
اجتناب از ابراز احساسات شخصی
هدف نگارنده از نوشتن این مطلب اما، توصیه به عدم کاربرد صفات یا واژگانی که بیانکننده احساسات انسانی هستند، نیست. هر شیوهای از نوشتار و گفتار در وقت مناسب و جایگاه حرفهای و درست آن، میتواند منطقی و کارساز باشد. مقصود، تنها این است که نوشتهها و گزارشها را نباید و نمیتوان مجالی برای ابراز احساسات شخصی نویسنده تلقی نمود، چرا که این دست نوشتار، نه تنها سطح آگاهی مخاطبان را ارتقاء نمی بخشد، بلکه با اثرگذاری عامدانه بر ذهن مخاطب، حق قضاوت و تصمیمگیری طبیعی را نیز از او سلب می کند.
به این دلیل این نوع گزارشها نه تنها غیرحرفه ای و بیارزشاند، که گاه مسموم و زیانبار هم به شمار میآیند.
بنابراین بهتر است خبرنگاران و روزنامه نگاران از راهکارهایی مناسب، حرفهای و مؤثر برای تهیه مطالبشان بهره ببرند و بکوشند تا هیجان و عاطفه خود را هنگام تهیه مطلبی که ممکن است احساساتشان را تحت تأثیر قرار داده باشد، مهار کنند.
خبرنگاران و روزنامهنگاران هنگام تهیه مطلب باید مراقب باشند تا قضاوت درونی خودشان به مطلبی که مینویسند یا گزارشی که تهیه میکنند، انتقال پیدا نکند. البته واضح است که خبرنگاران حرفهای همواره احترام به مخاطب را در اولویت قرار میدهند و به یاد دارند که این، حق مخاطب است که وقایع و اخبار را همانگونه که رخ دادهاند، دریافت کند، نه آن طور که خبرنگار می خواهد؛ چرا که کار حرفهای تهیه خبر و گزارش، چنین حقی را به خبرنگار نمیدهد و هیچ توجیهی را هم برای پیاده کردن این طرزفکر هنگام تهیه مطلب نمیپذیرد.
تصویر از ساعد نیوز
|
|