Icfj 的一个项目

از کابل تا اسپانیا؛ گفتگو با یک خبرنگار در تبعید

Sep 20, 2024 发表在 آزادی مطبوعات
خديجه امين

خدیجه امین، خبرنگار افغان، از سه سال به این‌سو در تبعید به‌سر می‌برد. او یکی از صدها خبرنگاری‌ است که پس از روی کار آمدن دوباره طالبان در سال ۲۰۲۱، مجبور شد کشورش را ترک کند. اسپانیا در سال ۲۰۲۱، همکاران افغان سفارت اسپانیا، وابستگان نظامی آن کشور، و شماری از خبرنگاران، فعالان جامعه مدنی و ورزشکاران را به اسپانیا انتقال داد؛ گروهی ۲۰۶۰ نفر. در بین آنها، ۱۸ خبرنگار و خانواده‌های‌شان هم حضور داشتند. 

خدیجه امین هم در جمع این افراد، به اسپانیا انتقال یافت و زندگی جدیدی را آنجا آغاز کرد. 

خو گرفتن به فرهنگی جدید، آموختن زبانی ناآشنا و دوری از خانواده و دوستان، از بزرگترین چالش‌های خدیجه در این سال‌ها بوده‌اند. 

با وجود همه چالش‌ها، خدیجه با آموختن زبان، توانسته به عضویت کلوب فمینیست‌های اسپانیا درآید و اکنون عضو هیأت‌مدیره آن است. او عضو هیأت‌مدیره سازمان گزارشگران بدون مرز در اسپانیا هم هست و توانسته است به برخی از زنان افغانستان کمک کند، البته خودش می‌گوید که «به‌دست آوردن اینها، ساده نبوده است». 

در سه سالی که طالبان قدرت را به‌دست داشته‌اند، هرچند خبرنگارانی مثل خدیجه، در خارج از آن کشور کوشیده‌اند به کار خبرنگاری ادامه دهند، در داخل افغانستان، وضعیت رسانه‌ها بدتر شده است. 

من در این مطلب، با خدیجه امین درباره چگونگی بیرون شدن از افغانستان، عادت به زندگی در بیرون از کشور، وضعیت خبرنگاران در بیرون و داخل افغانستان و مشکلات روحی - روانی مهاجرت گفتگو کرده‌ام.

 

چه وقت و چگونه از افغانستان بیرون شدید؟ آیا خودتان خواستید از افغانستان بیرون شوید، یا مجبور شدید مهاجرت کنید؟

من تا تاریخ ۲۱ اگست/اوت سال ۲۰۲۱ در کابل بودم. پس از آنکه به دفتر کاری‌ام رفتم و برایم اجازه ادامه کار خبرنگاری داده نشد، در رسانه‌های ملی و بین‌المللی شروع به بلند کردن صدای زنان کردم. همه روزه خبرنگاران رسانه‌های مختلف با من تماس می‌گرفتند و در مورد وضعیت موجود می‌پرسیدند. من قبل از سقوط کابل، با تلویزیون ملی افغانستان به عنوان گوینده خبر و گزارش‌گر ایفای وظیفه می‌کردم. هرچند در جامعه‌ای که زندگی می‌کردم، خبرنگار شدن خیلی ساده نبود، یگانه آرزویم گویندگی خبر در تلویزیون بود. مدت یک سال با تلویزیون ملی کار کردم، یعنی تا ۱۵ اگست/اوت. پس از آن روز دیگر تمام آرزوهایم با خاک یکسان شد. 

سه روز اول [روی کار] آمدن طالبان، کاملاً در شوک بودم، شب و روز گریه می‌کردم که چه شد و چگونه ما همه دست‌آوردهای بیست ساله خود را از دست دادیم. باورش برایم خیلی سخت بود. بالاخره با همکارانم تصمیم گرفتیم که به دفتر برویم و وضعیت را از نزدیک ببینیم که متاسفانه به ما اجازه فعالیت داده نشد. [عوامل طالبان] ما را تهدید کردند و به خانه فرستادند. یک هفته که در کابل بودم شب و روز مشغول مصاحبه بودم؛ تا جایی که سوژه رسانه‌ها شدم. [خانواده و دوستانم] مخالف مصاحبه‌هایم بودند و می‌گفتند نباید در مورد وضعیت زنان صحبت کنم اما تمام خطرات را به گردن گرفتم، چون نمی‌خواستم خاموش باشم. می‌خواستم صدای ما به گوش جهانیان برسد و همه بفهمند که چه جریان دارد. 

من هیچ‌گاه آرزو نداشتم که در بیرون از افغانستان زندگی کنم و هرگز نمی‌خواستم به ملک بیگانه آواره شوم. آرزویم ماندن و رسیدن به آرزوهایم در کشور خودم بود. 

اما ناگزیر باید فرار می‌کردم. این، نه تصمیم من بود و نه هیچ خبرنگار دیگری. ما را مجبور به ترک وطن و فرار کردند. مدت یک هفته که در کابل بودم چندین بار تهدید شدم. اما باز هم به مصاحبه‌هایم ادامه می‌دادم. تا روزی که یک خبرنگار اسپانیایی با من تماس گرفت و گفت می‌خواهیم تو را کمک کنیم از افغانستان بیرون شوی. گفت یک موتر/ماشین می‌فرستیم که بیاید و تو را به میدان هوایی/فرودگاه انتقال دهد. من اصلاً نمی‌فهمیدم چه جریان دارد. الماری/کمد لباسم را باز کردم. یک چادر داشتم که بیرق/پرچم افغانستان بود همان را با خود گرفتم و از مادر و پدرم با چشمان گریان خداحافظی کردم. گفتم دعا کنید؛ نمی‌فهمم چه خواهد شد، اما می‌روم. 

خديجه امين

خدیجه امین در افغانستان 

 

ساعت ده شب بود که به میدان هوایی/فرودگاه رسیدیم. نزدیک دری رفتیم که سربازان اسپانیایی آنجا با من قرار گذاشته بودند. خیلی رنج‌آور بود که همه به‌خاطر نجات جانشان در شرایط خیلی بد نزدیک میدان‌ هوایی/فرودگاه منتظر بودند. یک ساعت نگذشته بود که سربازان خارجی آمدند و بعد از شناسایی، من را همراه خبرنگاران دیگر به داخل میدان هوایی/فرودگاه انتقال دادند. شب را همانجا روی زمین سخت و خاک سپری کردیم. در روز ۲۲ اگست/اوت ۲۰۲۱ با شماری از افغان‌های دیگر، به اسپانیا انتقال یافتم. نزدیک ساعت دوازده شب بود که رسیدم. وقتی طیاره/هواپیما نشست کرد/فرود آمد، من هنوز هم در شوک بودم. اما وزیر دفاع اسپانیا به استقبال ما آمد و به ما خوش آمد گفت. واقعاً برایم جالب و در عین حال رنج‌آور بود که وزیر دفاع یک کشور به استقبال ما می‌آید، در حالی که ما برای نجات جانمان از کشورمان فرار کرده بودیم چون کشورمان دیگر امن نبود. وزیر دفاع اسپانیا همواره از خبرنگاران حمایت کرده است.

اگر در افغانستان می‌ماندید، به چه سرنوشتی دچار می‌شدید؟

اگر من در افغانستان می‌ماندم شاید مانند بسیاری از زنانی که کشته شدند کشته می‌شدم و یا مانند بسیاری از زنانی که زندانی شدند زندانی می‌شدم. چون نمی‌توانستم در مقابل ظلم طالبان خاموش بمانم.

برای شما قابل قبول بود که در افغانستان بمانید، اما به کار خبرنگاری ادامه داده نتوانید؟

من برای این‌که خبرنگار شوم سختی‌های زیادی را متقبل شدم. به هیچ عنوان حاضر نبودم در آنجا بمانم و نتوانم صدای عدالت‌خواهی را بلند کنم.

بدون در نظرداشتن وظیفه خبرنگاری، از شرایط زندگی و مهاجرت در کشوری که زندگی می‌کنید راضی هستید؟

تقریباً سه سال می‌شود که من در اسپانیا زندگی می‌کنم. مهاجرت [در هر شرایطی] سختی‌های خودش را دارد. ادغام در یک جامعه دیگر که هیچ نوع مجاورت و شباهتی با فرهنگ شما ندارد سخت است. 

به عنوان مهاجر من هم مانند سایر مهاجران روزهای خیلی سختی را سپری کردم. حتی روزها و شب‌هایی را در پارک سپری کردم. وقتی پس از یک سال خواستم به مادرید بیایم و کار را شروع کنم حتی جایی برای خوابیدن نداشتم. روزهای سختی را سپری کردم اما اکنون شکر خدا زندگی خوبی دارم.

آیا در اسپانیا هم به کار خبرنگاری اشتغال دارید؟ چه مدت زمان برگرفت تا توانستید کار خبرنگاری را در این کشور تازه آغاز کنید؟ 

چهار ماه پس از مهاجرت به اسپانیا توانستم کارم را با روزنامه 20minutos شروع کنم. البته پیشنهاد کاری از سوی خود این روزنامه به من داده شد. اول به‌خاطر فعالیت آگاهی‌رسانی‌ام به‌عنوان یک زن خبرنگار ومصاحبه‌هایم با رسانه‌های خارجی درباره وضعیت افغانستان، به‌خصوص در مورد وضعیت زنان و خبرنگاران در ماه‌های اول پس از سقوط کابل و سلطه طالبان)، به من جایزه‌ای دادند و سپس پیشنهاد کردند با آنها کار کنم و درباره وضعیت زنان افغانستان بنویسم. تقریباً سه سال می‌شود که با آنها کار می‌کنم و از یک سال به این‌سو با یک شرکت مخابراتی [روابط عمومی] به نام Teléfononicaهم در تهیه مستند همکاری می‌کنم.

آموختن یک زبان تازه تا چه حد برایتان مشکل بوده است؟ 

نخست، زندگی در اسپانیا برایم بسیار سخت بود، چون زبان کاملاً متفاوتی داشت اما خوشبختانه در مدت کمی زبان اسپانیایی را یاد گرفتم. همین یاد گرفتن زبان توانست راه‌های زیادی را برایم باز کند. طی این سه سال به کنفرانس‌های زیادی دعوت شده‌ام؛ در دانشگاه‌ها، انستیتیوتها/انستیتوها و مکاتب/مدرسه‌ها در مورد وضعیت زنان افغان صحبت کرده‌ام و با من در رسانه‌های مختلف اسپانیا گفتگو شده است. بعضاً پاسخ دادن به سؤالات خبرنگاران خیلی سخت است، چون باعث می‌شود دردهایی را که کشیده‌ام، دوباره زندگی کنم و از دست دادن همه دستاوردهایم را به یادم می‌آورد. ولی چون احساس مسئولیت می‌کنم به سوالات خبرنگاران پاسخ می‌دهم. [گاهی به شوخی] می‌گویم من در طول کار خبرنگاری‌ام آنقدر مصاحبه نکرده بودم که با خودم مصاحبه شده. 

آیا گرفتار مشکلات روانی (مثلاً افسردگی، تراما یا اضطراب پس از حادثه)  شده‌اید؟

مشکلات روانی یکی از چالش‌هایی بوده که تاکنون هم با آن دست و پنجه نرم می‌کنم. هنوز هم برایم آسان نیست قبول کنم که دیگر نمی‌توانم به کشورم برگردم. خوشبختانه جامعه میزبان خیلی حمایتم کرده و می‌کند [که در برخورد با مشکلات روانی، مفید بوده است]. 

آیا برای درمان مشکلات روانی خود کاری کرده‌اید؟ در این زمینه کمکی گرفته‌اید؟

سازمان گزارش‌گران بدون مرز هم به من کمک مالی کرده و هم برای دسترسی به روانشناس از من حمایت کرده است. مهاجرت اجباری تأثیرات [منفی] خودش را دارد. تجربه من هم نشان می‌دهد که زندگی بدون مشاوره با روان‌شناس، برای مهاجران تبعیدی، دشوار است. 

فکر می‌کنید دیگر خبرنگاران افغان، به کمک روحی - روانی نیاز دارند؟

بلی، خبرنگارانی که من با آنها تماس دارم، واقعاً در وضعیت بدی قرار دارند و به حمایت ضرورت دارند. همه آنها از لحاظ روحی - روانی آسیب دیده‌اند. 

شرایط دیگر خبرنگاران افغان در کشوری که شما زندگی می‌کنید چگونه است؟ 

اغلب خبرنگاران دیگری که می‌شناسم متاسفانه نتوانسته‌اند اینجا کار خبرنگاری را ادامه دهند، چون امکانات [و فرصت‌های زیادی] وجود ندارد و تسلط به زبان هم یک نیاز است. 

آیا با رسانه‌های افغانی در تبعید و یا در داخل افغانستان همکاری دارید؟ اگر نه، آیا به فکر این کار هستید؟ 

خیلی علاقه دارم با رسانه‌های افغان که در تبعید هستند همکاری کنم، اما تاکنون زمینه آن مساعد نشده است. البته مدت کوتاهی با رسانه Exile TV Network به‌صورت افتخاری کار می‌کردم، اما در حال حاضر با آنها همکاری ندارم. 

 


تصاوير از خدیجه امین