چرا بسیاری از خبرنگاران فارسی زبان چندان به یادگیری علاقمند نیستند؟

porMehrnaz SamimiJan 17, 2022 em خبرنگاری اولیه
تصویر از ایرنا

در قیاس با خبرنگاران بسیاری از کشورها و ملیت های دیگر، بسیاری از خبرنگاران ایرانی یا ایرانی تبار کمتر در پی یادگیری هستند و کمتر به آموزش شیوه های تازه خبرنگاری، پیشرفت هایی که در عرصه خبرنگاری حاصل شده، زبان تازه این عرصه، موضوعاتی که به طور روزمره در دنیای خبرنگاری مطرح می شوند، و بسیاری ضرورت های دیگر خبرنگاری که از ملزومات پیشرفت کاری و حرفه ای است و سبب توانمندی بیشتر کار و فعالیت خبرنگاری می شود، توجه می کنند. 

بخشی از این موضوع به سبب تنبلی ذاتی و طبیعی انسانهاست که به طبع، آنها را از یادگیری بیشتر دور نگاه می دارد یا سبب می شود که کمتر به مطالعه و پیشرفت دانش کار خود علاقمند باشند.

اما بخشی دیگر از این موضوع فرهنگی است به این معنا که شیوه تفکر و نوع اندیشه برخی خبرنگاران ایجاب می کند که تصور کنند بهتر و بیشتر از دیگران درک می کنند و توانایی خبرنگاری دارند و کار حرفه ای شان را به شکلی که بیشتر از دیگران مورد توجه است، می پندارند. 

نمونه ای جاری و روشن در بحث های کلاب هاوس 

متاسفانه خودستایی چه در عرصه های فرهنگی باشد و چه در فعالیت های حرفه ای، سبب می شود کمتر بیاموزیم و کمتر توجه کنیم و کمتر به کار دیگران ارزش بگذاریم.

چرا نمی خواهیم یا دوست نداریم بیاموزیم؟

شاید علت عمده اش آن باشد که تصور می کنیم بهتر و بیشتر از دیگران درک می کنیم یا با اصول و مبانی حرفه ای آشنا هستیم و از این روست که فکر می کنیم نیازی به این نداریم که مطالعه کنیم، در وبینار یا سمینار آموزشی شرکت کنیم، یا دوره ای را بگذرانیم که طی آن ممکن است به تجدید یا احیاء اطلاعاتی پیرامون گزارش هایمان بپردازیم. 

گفت و گوهای کلاب هاوس که اخیرا به شیوه ای فزاینده مورد توجه خبرنگاران و اندیشمندان و سیاستگران ایرانی قرار گرفته، از مواردی است که نشان می دهد جامعه ایرانی داخل و خارج از کشور، تا چه اندازه به توانایی های حرفه ای و معلومات خود اعتقاد و اطمینان دارد و تا چه حد خود را از تعامل توام با یادگیری بی نیاز می داند و به جای آن در صدد صحبت بیشتر است و در پی آن است که به دیگران آموزش دهد و دیگران را از آنچه دانش خود می داند بهره مند کند.

یکی از دلایل رونق فزاینده کلاب هاوس در جوامع  ایرانی و به درازا کشیده شدن جلسات بحث آن، همین است.

جالب تر از آن، این است که هنگامی که صحبت یک خبرنگار یا روزنامه نگار تمام می شود، برای آن که دیگران او را به چالش نکشند، در بسیاری موارد می گوید وقت ندارد و باید «خداحافظی کند».

اگر در پی بیان نکته ای هستیم یا مطلبی را توضیح می دهیم که به زعم خودمان نکات آموزنده ای برای دیگرانی دارد که شنونده اند، حتما از نظر دور نمی داریم که دیگران هم ممکن است نکاتی آموزنده برای ما داشته باشند و ما هم ممکن است از آنها مطالبی یاد بگیریم، بلکه چنان به خود اعتماد داریم و به گفته قدیمی ها «از خود متشکریم» که با کمال اطمینان و راحتی، می خواهیم حرفمان را بزنیم، نکاتمان را دیکته کنیم و بعد هم نشست یا بحث را ترک کنیم. 

ریشه های فرهنگی 

این همه، وجوهی شخصی دارد و ابعادی فرهنگی. هرکدام که باشد، یا شاید هر دو، زیانبار است. هم برای خبرنگاری که مدعی دانشی است که ندارد، و هم برای مخاطبی که دل به گفته های خبرنگار خوش می کند و در پی آن است که از او بیاموزد. 

برای آموزش بیشتر و بهتر، باید حرف یکدیگر را شنید. باید با تازه های خبرنگاری -- از اپلیکیشن و نرم افزار و ادبیات و اصطلاحات تازه گرفته تا محتوای تازه و ابزار جدید خبرنگاری -- آشنا شد و آنها را فراگرفت و به دیگران آموخت.

شکست و سقوط عرصه خبرنگاری یک جامعه، یک فرهنگ، یک جمعیت و یک زبان هنگامی رخ می دهد که به داشته ها و دانسته هایمان قانع باشیم و در پی توسعه دانسته هایمان و افزایش آنها نباشیم.

اذعان به آن که چیزهایی را نمی دانیم، نه اشتباه است و نه از ارزش و جایگاه مان به عنوان خبرنگار یا روزنامه نگار کم می کند.

این کار، مطالب و گزارش های مان را پرطرفدارتر و زنده تر و روزآمدتر، توجه مخاطبان به مطالبمان را بیشتر، و ارزش و ماندگاری کارهایمان را بیشتر می کند. 

 

تصویر از ایرنا