در عصر انقلاب دیجیتال، روزنامهنگاری شهروندی نیروی قدرتمندی است که به هر انسان عادیای که به اینرنت و تلفن هوشمند دسترسی دارد، امکان داشتن نقش فعال در گزارشدهی و نشر اخبار را داده است. اکنون که اینترنت به هر کران از جهان گسترده شده است، و حتا به تاریکترین جغرافیای جهان که دیکتاتورها و تمامیتخواهان تبادل اطلاعات و معلومات را به شدت زیر کنترل دارند، برای آگاهی از رخدادهای آن مناطق باز هم روزنهای کوچکی را میتوان یافت.
در پی قدرتگیری دوباره طالبان بر افغانستان، نگرانی در مورد حقوق و رفاه زنان افغان هر روز بزرگتر میشود. در چنین زمان پرتلاطمی، روزنامهنگاری شهروندی میتواند نقش مهمی در روشن کردن تجربیات، چالشها و انعطافپذیری زنان افغانستان داشته باشد، اما به همان اندازه هم میتواند خطرناک باشد.
در دو سال و اندی گذشته، روزنامهنگاری شهروندی توانست بستری را برای زنان افغانستان فراهم کند تا داستانها، نظرات و مبارزات خود را به طور مستقیم و بیواسطه با جهان به اشتراک بگذارند. شبکهها و رسانههای اجتماعی، کانالهای یوتیوب و دیگر پلتفرمهای دیجیتال، به زنان افغانستان فرصتی داد تا تجربیات خود را تحت حاکمیت طالبان ثبت کنند و گزارشهای دست اولی از تأثیر آن بر زندگی خود ارائه دهند. از طریق روایتها و شهادتهای شخصی، شهروندان روزنامهنگار تا حد زیادی توانستند اعمال زنستیزانه، نقض حقوق بشر و محدودیتهایی را که طالبان برای زنان تحمیل کردند افشا کنند و اطمینان حاصل کنند که صدای آنها فراتر از محیط اطرافشان شنیده میشود. این دریچه همچنین به جهانیان نشان داد که زنان افغانستان منفعل نیستند و در برابر ستم بر زنان خاموش نمینشینند.
این فرصت نو برای اطلاعرسانی اما چندان هم بیمساله، آسان و خالی از دردسر نبوده است. از طریق همان امکان از سوی برخی افراد، و حتا در ناباوری از طریق برخی زنان، برای طالبان سفیدشویی هم شد. زنانی برخوردار از آزادیهای دنیای غرب از رسانههای اجتماعی برای سفیدشویی طالبان صدا شدند و تولید محتوا کردند. در حالی که زنان افغانستان به اجبار خانهنشین و محدود به رنگ سیاه هستند، کسانی مانند دیوه پتنگ که خود در غرب با آزادی و داشتن هر حق انتخابی زندگی میکند، با لباسهای رنگین و چهره و موهای آراسته به افغانستان سفر کردهاند؛ شهرها را گشتنهاند، رانندگی کردهاند، عکسها و فیلمها گرفتند و افغانستان تحت حاکمیت طالبان را رنگین نشان دادند.
حکومت سرکوب، خفقان و ناهمگون طالبانی که در آن افراد و گروههای مختلف طالبان واکنشها و برخوردهای متفاوتی با قضایا دارند، زنان و دختران شهروند خبرنگار با خطر زندان، شکنجه، تجاوز و مرگ روبرو هستند. بیش از سی ماه گذشته شاهد است که آن زنانی که مانند خواهران پرنیانی در شبکههای اجتماعی وحشتزده و عاجزانه از یورش طالبان به خانهشان اطلاعرسانی کردند تا بلکه حمایت و کمکی دریافت کنند، از سوی مخاطبان، که حتا در بین آنان چهرههای سرشناس و نامهای آشنا در رسانههای ملی و بینالمللی هم وجود داشت، همان ابتدا متهم به کیسسازی برای مهاجرت به غرب شدند. در حالی که این زنان در زندان طالبان و زیر شکنجه بودند تا اینکه مدتها بعدتر بالاخره با پیگیری و پافشاری زنان مبارز دیگر و فشار بینالمللی آزاد شدند.
برخی از دختران و زنان جوانی که سابق خبرنگار بودند و با تغییر رژیم کار خود را از دست دادند، به ایجاد کانالهای یوتیوب روی آوردند تا هم از حرفه خود دور نشوند و هم درآمدی داشته باشند. آنها به سرکهای [خیابانهای] شهر میرفتند، با مردم مصاحبه میکردند، از تجربیات پیران میپرسیدند، با کودکان شوخی میکردند و گاهی از عابران پرسشهای ذهنی و چیستان میپرسیدند. حتا تعدادی از آنان به میان طالبان میرفتند و با آنان مصاحبه میکردند. از سربازان طالبانی که امنیت آنها را میگرفتند و مانع مزاحمت رهگذران میشدند، قدردانی میکردند. به هر حال این ظاهر آرام قضیه، توفانی در خفا داشت.
پذیرفتن خطر و مرگهای مشکوک
این زنان و دختران به هرگونه خطر را پذیرفته بودند. بعضیها از سوی نزدیکان و بستگانشان به گناه فعالیت رسانهای کردن، در میان مردم بودن و حضور داشتن در دنیای اینترنت تهدید و حتا لت و کوب شدند. چندتایی هم به طرز مرموزی به قتل رسیدند. شناختهترین آنها حورا سادات بود که گاهی گفتند که خود مرگموش خورده و خودکشی کرده و گاهی گفتند که دوستانش به او مرگموش خوراندهاند و او به قتل رسیده است. خانم حسنا سادات گوینده سابق تلویزیون و شهروندخبرنگار دیگری از بام خانهاش به زمین سقوط کرد و باز هم نام خودکشی بر آن گذاشته شد. در شبکههای اجتماعی در لابلای صداها و نظرهای مردم، انگشت اتهام به سوی حاکمان هم نشانه رفته است. این که اصل واقعیت چیست، در هالهای از ابهام پیچیده است. اما آنچه که واضح است، مرموز بودن این حوادث و پرخطر بودن روزنامهنگاری شهروندی برای زنان و دختران افغانستان است.
زنان افغان علیرغم هراسها و خطرات سر راهشان، باز هم به آیندهای بهتر امیدوارند. آنها به همبستگی جهانی و حمایت در دفاع از حقوق خود امید دارند. روزنامهنگاری شهروندی میتواند به عنوان ابزاری قدرتمند در تقویت این امیدها، کمک به بسیج جوامع و ایجاد آگاهی در مورد مسائلی که زنان افغان با آن روبرو هستند، عمل کند. روزنامهنگاری شهروندی با به اشتراک گذاشتن داستانهای انعطافپذیری، عزم و مقاومت، میتواند الهامبخش تغییرات مثبت باشد و به گفتمان جهانی در مورد حقوق زنان در افغانستان کمک کند.
در این راستا شناخت عاملیت و پتانسیل زنان افغانستان به عنوان شهروند روزنامه نگار بسیار مهم است. با ارائه آموزش، منابع و حمایت، هم در داخل کشور و هم از سوی جامعه بینالمللی، زنان افغان میتوانند برای ارائه گزارش در مورد مسائلی که بر آنها و جامعهشان تأثیر میگذارد، توانمند شوند. آنها میتوانند وقایع را مستندسازی کنند، مصاحبه انجام دهند، و در تحقیقات به رهبری شهروندان شرکت کنند تا جهان را از واقعیت زمینی و عینی در افغانستان آگاه کنند. این مشارکت بهعنوان شهروند روزنامهنگار میتواند به احساس قدرت، همبستگی و دفاع از حقوق آنها منجر شود.
تصویر از انصاف نیوز