روزنامهنگاری نقش مهمی در شکلدهی افکار عمومی و ایجاد تغییرات اجتماعی دارد. در افغانستان، جایی که زنان، حقوق و مبارزات حقخواهانهشان همواره نادیده گرفته شده یا سرکوب شده است، رسانهها این قدرت را دارند تا به زنان امکان دیده و شنیدهشدن بدهند و عرصه را برای به چالش کشیدن کلیشههای جنسیتی مهیا و برابری جنسیتی را ترویج کنند. با این حال، هم در دوره جمهوریت و هم در این دو سال و اندی که طالبان به قدرت بازآورده شدند، در مورد مسایل زنان اغلب دقت گزارشدهی به دلیل برنامههای سیاسی، سوگیریهای فرهنگی و عدم دسترسی به منابع مورد اعتماد، قابل مکث و پرسش بوده است.
یکی از بزرگترین چالشهایی که روزنامهنگاران در افغانستان با آنها روبرو هستند، تقاضا و تمایلِ به تصویر کشیدن زنان بهعنوان قربانیان منفعلی است که منتظر منجیانی بیرون از جامعه افغانستانی هستند. سازمانهای ملی و بینالمللی و سازمانهای غیردولتی داخلی و خارجی اغلب دیدگاهی محدود و سادهنگر از زندگی زنان افغان ارائه میکنند که بر قربانی شدن و رنج آنها تمرکز دارد. این تصویر نه تنها کلیشهها را تقویت میکند، بلکه عاملیت و انعطافپذیری زنان افغان را که در طول تاریخ به روشهای گوناگون برای حضور فعال، پر قدرت و موثر در جامعه و حق برابر مقاومت و مبارزه کردهاند، تضعیف میکند.
در فهم روایتهای زنان افغانستان، تقابل بین کلیشهها و حصول اطمینان از اینکه روایتهای این زنان ریشه در واقعیتهای پیچیده زندگیشان دارند، به چالشی برای روزنامهنگار بدل میشود. اینجاست که راستیآزمایی به ابزاری قدرتمند در کنار گذاشتن پیشداوریها و کلیشهها و تقویت درک دقیق از روایات تبدیل میشود.
راستیآزمایی ابزاری است که روزنامهنگار را در برابر وسوسه ایجاد هیجان یا سادهسازی بیش از حد روایتها برای جلب توجه بینالمللی مصون نماید. در عوض، آنها باید بر پیچیدگیهای زندگی زنان افغان تمرکز کنند و مبارزات، دستاوردها و آرزوهای آنها را آنگونه که هست، برجسته کنند.
در شرایط کنونی افغانستان، چالشهای راستیآزمایی بسیار و قابل توجه است. کشور گرفتار حاکمانی است که از هیچ قانون مدون و مدرنی پیروی نمیکنند. از سویی طالبان خود گروههای ناهمگنی هستند که با مسائل و پدیدههای اجتماعی سلیقهای و بنابر فهم دینی فرماندهان گروههایی که متعلق به آن هستند، برخورد میکنند. بیشترین تمرکز طالبان از زمان بازگشت تاکنون محدود کردن و به پستوی خانه راندن زنان و دختران افغانستان بوده است. از جهتی هم سانسور شدید گروه طالبان به ویژه دردرباره وضعیت زنان دسترسی به اطلاعات دقیق را برای روزنامهنگاران دشوار کرده است. روزنامهنگاران افغانستانی از همان روزهای نخست بازگشت طالبان با تهدید، خشونت، زندان و حتا خطر مرگ مواجه هستند.
روزنامهنگاران بینالمللی که فرصت سفر به افغانستان و تهیه گزارش در مورد مسائل زنان افغانستان را دارند، ممکن است پیشداوریها و محدودیتهایی داشته باشند که باید به آنها آگاه باشند. آنها باید بدانند که درک جامعی از جامعه افغانستان و روابط لایهلایه آن ندارند و گزارش آنها میتواند عواقب ناخواستهای داشته باشد. آنها همچنین باید نسبت به تفاوتهای فرهنگی حساس باشند و از مقایسه ارزشها و هنجارهای خود بر زنان افغانستان اجتناب کنند، چرا که حقطلبی و مبارزه میتواند در افغانستان شکل و تعریف دیگری داشته باشد.
در عین حال، روزنامهنگاران افغان باید در برابر فشار برای اغراق یا کم اهمیت جلوه دادن مسائل زنان به دلایل سیاسی یا ایدئولوژیک مقاومت کنند. آنها باید تلاش کنند تا حتی در مواجهه با تهدید و ارعاب، گزارشی دقیق و متعادل ارائه کنند.
در بخش بعدی این مطلب، برخی ملاحظاتی را یادآور میشوم که باور دارم برای راستیآزمایی مؤثر در روزنامهنگاری در مورد زنان افغانستان میتواند مفید باشد.
بخش دوم این مطلب هفته آینده در این وبسایت منتشر خواهد شد.
تصویر از شفقنا، افغانستان